ترا گزید دل من،مرا گزید غم تو
به حال من نظری کن، که مردم از ستم تو
متاب روی و سر از من،مباش بیخبر از من
که روز و شب دل و چشمم در آتشست ونم تو
تویی علاج غم ما تویی مسیح دم ما
ز مرگ باک نباشد که میخوریم دم تو
ز راه دور و بیابان چه باک و دوزخ تابان؟
کزین دو بیم ندارم به پشتی کرم تو
به صید ما نکند کس هوا و رغبت ازین پس
که داغ دست تو داریم و خانه در حرم تو
مگر تو چارهٔ کارم کنی و زخم که دارم
که مرهمی نشناسم موافق الم تو
کدام جنس که دستم نباخت بر سر کویت؟
کدام نقد که چشمم نریخت در قدم تو؟
گر آن مجال ببینم شبی که: با تو نشینم
کنم شکایت بسیار از التفات کم تو
مکن شکسته و خوارش، به دست کس مسپارش
که اوحدیست درین شهر سکهٔ درم تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احوالات عاشقانه و شرایط دشوار شاعر است. شاعر از غم و درد ناشی از عشق سخن میگوید و از معشوق میخواهد که به حال او نگاهی کند. او از آتش درونش و رنجی که میکشد سخن میگوید و معشوق را درمان دردهایش میداند. شاعر اعتراف میکند که از هیچ چیز نمیترسد، چون عشق او را قوی کرده است. او به تنهایی و سختیهای زندگی اشاره میکند و تنها امیدش را در وجود معشوق میبیند. در پایان، شاعر از بیمهری معشوق شکایت میکند و خواستار توجه بیشتری از اوست.
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو جریح شده و غم تو نیز مرا آزار میدهد. به حال من نگاهی بینداز، زیرا من از رنجی که در اثر ستمت میکشم، در حال زاریام.
هوش مصنوعی: به روی من زحمت نکش و از من دوری کن، در حالی که از حال من بیخبری. زیرا روز و شب، دل و چشمانم در آتش اشتیاق تو میسوزد و تو غافل از این همه درد هستی.
هوش مصنوعی: تو درمان دردهای ما هستی، تو همان موعود نجات ما هستی. از مرگ هراسی نداریم زیرا با یاد تو زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: از سفرهای دور و سختیهای بیابان نترس، حتی اگر دوزخی هم باشد، زیرا من از این دو ترسی ندارم، به خاطر لطف و حمایت تو.
هوش مصنوعی: از این لحظه هیچکس تمایلی به شکار ما ندارد، زیرا ما نشانی از دلتنگی و عشق تو را بر دل داریم و از حضور در حریم تو خوشحالیم.
هوش مصنوعی: تو تنها راهحلی برای مشکلات من هستی و زخمهایی که دارم، درمانی نمیشناسم که با تو سازگار باشد.
هوش مصنوعی: کدام چیزی بوده که من به خاطر تو از دست ندادم؟ چه چیزی هست که من به پای تو نریختم و فدای تو نکردم؟
هوش مصنوعی: اگر شبی فرصت پیدا کنم که با تو بنشینم، شکایتهای زیادی از توجه کم تو خواهم کرد.
هوش مصنوعی: به او اجازه نده که به ذلت و شکست بیفتد و به دست کسی دیگر بیفتد؛ چرا که اوحدی در این شهر، ارزش و اعتبار توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.