دشمن دون گر نگفتی حال من
خود به گفتی چشم مالامال من
هر شبی از چرخ نیلی بگذرد
نالهای این تن چون نال من
حال من چون خال مشکین تیره شد
در فراق یار مشکین خال من
کاشکی! آن روی فرخ مینمود
تا ازو فرخنده گشتی فال من
روز عمرم شب شد و پیدا نگشت
روز این شبهای همچون سال من
بر دل ریشم دلیلی روشنست
راستی را پشت همچون سال من
مرغ او بودم، چرا برمیتپم؟
گر نزد تیر بلا بر بال من؟
کاشکی!دستم به مالی میرسید
کز برای دوست گشتی مال من
وه! که روز اوحدی بیروی دوست
شد سیه چون نامهٔ اعمال من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و اندوه شاعر از فراق یار و دوستش است. شاعر در این قطعه احساس تنهایی و درد عمیق خود را بیان میکند و به یادگارهایی از عشق و ارتباط با دوستش اشاره میکند. او از شبهای طولانی و تیرهای که همچون سالها به نظر میرسند صحبت میکند و به حسرت و آرزو برای دیدار دوستش میپردازد. همچنین، شاعر به ناپایداری و سختیهای زندگی و تأثیر آنها بر حال خود اشاره میکند. در نهایت، او روزی را به یاد میآورد که بدون دیدن دوستش، حسرت و سیاهی بر زندگیاش حاکم شده است.
هوش مصنوعی: اگر دشمن پست حال مرا نگفت، خودم به چشمهایم پر از غم و اندوه میگویم.
هوش مصنوعی: هر شب که از آسمان تیره و پرستاره میگذرد، صداهای این بدن مانند فریاد من به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: حالم مانند نقطهای تیره و غمگین شده است که در دوری محبوبم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: ای کاش آن چهره خوشبختی نمایان میشد تا از آن چهره، آینده خوشی برای من پیشبینی میشد.
هوش مصنوعی: روزهای عمرم به پایان رسید و مانند شبهایی طولانی گذشت که به نظر میرسد سالها طول کشیدهاند. در این شبها هیچ نشانهای از روز و روشنایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در دل شکستهام، دلیلی روشن وجود دارد که حقیقتی مانند سالهای زندگیام را پشت سر میگذارد.
هوش مصنوعی: من مانند مرغی هستم که در تنگنای سختی قرار دارم، چرا باید نگران و مضطرب باشم؟ حتی اگر تیغههای بلا بر بال من باشد، چرا باید بترسم؟
هوش مصنوعی: ای کاش! میتوانستم به مالی دست پیدا کنم که به خاطر دوستی، مال من شود.
هوش مصنوعی: چقدر وحشتناک است که روزی بیروی دوست من به تیرهگی روزگار من تبدیل شد، به اندازهای که برای نامهٔ اعمال من سیاه و ناامیدکننده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق گوید غافلی از حال من
از بد ونیک و ازین افعال من
گرچه میدانی بصفوت حال من
بندهپرور گوش کن اقوال من
زان سپس گوشی به قیل و قال من
جای رحم است آن زمان بر حال من
گفت کی مرغ مبارک فال من
ای ز تو فرخنده ماه و سال من
ای همایون قرعهٔ اقبال من
کایۀ لا تقنط آمد فال من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.