شیرینتر از دلدار من دلدار نتوان یافتن
مسکینتر از من عاشقی غمخوار نتوان یافتن
در دهر چون من بیدلی سرگشته کم پیدا شود
در شهر چون او دلبری عیار نتوان یافتن
ما را ملامت گو: مکن زین پس به مستی، اوحدی
کز دور چشم مست او هشیار نتوان یافتن
هرگز به بیداری کجا دستم به وصل او رسید؟
چون یک شب این بخت مرا بیدار نتوان یافتن
ای دل، گر آب زندگی جویی، به تاریک مرو
کین کار بیرون از لب آن یار نتوان یافتن
زینسان که من میبینم این آشفتگی، سالی دگر
اندر دیار عاشقی دیار نتوان یافتن
بالای سرو بوستان هم نغز میآید، ولی
در سرو بستانی چنین رفتار نتوان یافتن
در کارگاه سینه چون سودای او بر کار شد
یک لحظه ما را بعد ازین در کار نتوان یافتن
ای اوحدی، گر خون شود دل در غم او، گو: بشو
بیمحنتی وصل چنان دلدار نتوان یافتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره عشق و درد ناشی از فاصله و جدایی است. شاعر به شدت از معشوق خود احساس تنهایی و بیدلی میکند و معتقد است که هیچ کس مانند معشوقش در دنیا وجود ندارد. او بیان میکند که در خواب و بیداری نمیتواند به وصال معشوق برسد و وضعیتش به قدری آشفته است که هیچ کس نمیتواند مانند او عاشق باشد. شاعر از ملامت دیگران در مورد مستی و بیخودیاش گله دارد و میگوید که هیچ چیز مانند نگاه و نزدیکی معشوقش، مهم و ارزشمند نیست. او به دیگران توصیه میکند که در جستجوی زندگی به دور از عشق محبوبش نروند، زیرا هیچ چیز جایگزین آن احساس عمیق نمیشود.
هوش مصنوعی: کسی مانند محبوب من که شیرینزبان باشد پیدا نمیشود و من هم که در عشق خود دلسوز و غمگین هستم، نمیتوانم عاشقانی مثل خودم را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در زمانه، افرادی مانند من که گرفتار دلسوختگی و پریشانی هستند، به ندرت پیدا میشوند و در میان مردم نیز کسی مانند او که دلربا و جذاب است، قابل یافتن نیست.
هوش مصنوعی: ما را سرزنش مکن؛ از این به بعد در حال مستی باش، زیرا هیچکس نمیتواند از دور چشم معشوقهی مست او، حالت هوشیاری را پیدا کند.
هوش مصنوعی: هرگز در زمان بیداری نتوانستم به وصال او برسم. تنها یک شب بخت من بیداری را از من گرفت و نذاشت که به او برسم.
هوش مصنوعی: ای دل عزیز، اگر به دنبال آب حیات هستی، به جاهای تاریک نرو، چون این کار یعنی پیدا نکردن آن را از لب آن یار نمیتوانی به نتیجه برسانی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد با این وضع آشفتهای که من میبینم، در سالی دیگر در سرزمین عشق، جای دیگری برای پیدا کردن عشق وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: در بالای درختان سرو در باغ، بویی دلانگیز و خوشایند به مشام میرسد، اما در درختان سرو خود باغ، چنین زیبایی و فضیلتهایی را نمیتوان پیدا کرد.
هوش مصنوعی: در دل انسان، وقتی موضوع عشق به او در میان است، به هیچ چیز دیگری نمیتواند فکر کند و لحظهای که به این عشق پرداخته میشود، پس از آن در هیچ کاری نمیتواند تمرکز کند و به خوبی عمل کند.
هوش مصنوعی: ای اوحدی، اگر دلت به خاطر غم او خون شده، بگو که نمیتوان به سادگی به وصال چنین محبوبی رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان یافتن
دلبر بسی بینی ولی دلدار نتوان یافتن
گرخلق را یاری دهی یارت بسی باشد ولیک
از خلق اگر یاری خوهی کس یار نتوان یافتن
گر بهر خاک کوی خود یار ازتو جان خواهد بده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.