چو دل نمیدهد از کوی دوست برگشتن
ضرورتست در آن آستان به سر گشتن
من از برای چنان آفتاب رخساری
چو سایه عار ندارم ز دربدر گشتن
چون در میان نتوان کرد دست با شیرین
ضرورتست چو فرهاد در کمر گشتن
اگر چه شد سخن عشق من به گیتی فاش
بدین سخن نتوانم ز دوست بر گشتن
گرم به تیغ زند چارهای نمیدانم
بجز سپاس پذیرفتن و سپر گشتن
ازو به تیر قضا روی برنگردانم
ز دوست حیف بود خود بدین قدر گشتن
به دوست گوی که: رحمت کن، ای نسیم صبا
که نیست ممکن ازین دل شکستهتر گشتن
حدیث من همه عالم برفت و خلق شنید
وزین حدیث نخواهد ترا خبر گشتن
ندانمت که چه افیون فگندهای درمی
که باز عادت ما حیرتست و سر گشتن
به جست و جوی تو آشفته میکنندم نام
ز بس به بازار و کوچه در گشتن
چو اوحدی سخن از آب دیده خواهد گفت
گزیر نیست حدیث مرا ز تر گشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و وابستگی شاعر به معشوق است. او از دوری و نبودن در کنار محبوب احساس درد و ناامیدی میکند و اشاره میکند که حتی اگر در موقعیتهای سخت و دشوار قرار گیرد، همچنان به عشق و محبت خود پایبند خواهد بود. شاعر بر این باور است که بدون وجود محبوب، زندگی بیمعناست و حتی اگر ناچار به رنج و مصیبت باشد، باز هم از او دور نخواهد شد. او از نیروی عشق و اشتیاق سخن میگوید و در نهایت اظهار میدارد که تنها برای دیدن معشوق حاضر است هر گونه سختی را تحمل کند.
هوش مصنوعی: اگر دل نمیخواهد از کوی محبوب بازگردد، لازم است در آن درگاه بگردیم و بمانیم.
هوش مصنوعی: من برای دیدن چهرهی زیبا و همچون آفتاب او، از بیسر و سامانی و آوارگی شرمنده نیستم.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوان به شیرین دسترسی پیدا کرد، همانطور که فرهاد برای رسیدن به او در کوه و کمر خود را به زحمت میاندازد، لازم است که به تلاش و کوشش ادامه داد.
هوش مصنوعی: هرچند که راز عشق من در دنیا آشکار شده است، اما به خاطر این گفته نمیتوانم از دوست دست بکشم.
هوش مصنوعی: اگر با تندوتیزی با مشکل روبهرو شوم، جز اینکه شکرگزار باشم و خودم را محافظت کنم، چارهای نمیبینم.
هوش مصنوعی: من از دوست خودروی برنگردانم، چرا که حیف است که به خاطر سرنوشت و تقدیر، به این حد از ناراحتی برسیم.
هوش مصنوعی: به دوستم بگو که، ای نسیم ملایم، رحم کن، زیرا دیگر نمیتوان این دل شکسته را بیشتر از این دردمند کرد.
هوش مصنوعی: قصه و داستان من در دنیا پیچیده و همه مردم آن را شنیدهاند، اما تو هیچگاه به این خبر نخواهی رسید که چیست.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه چیز عجیبی در این شراب هست که ما را دوباره به حیرت و سردرگمی میاندازد.
هوش مصنوعی: برای پیدا کردن تو، نامت را در بازار و کوچهها به هر سو میبرم و آشفته و پریشان میشوم.
هوش مصنوعی: اگر اوحدی بخواهد از اشک و آب چشم صحبت کند، نمیتواند از این موضوع به سادگی بگذرد و نمیتواند داستان من را از احساساتی که به وجود آمده است جدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.