قصهٔ یار سبک روح نگفتم به گرانان
که چنین حال نشاید که بگویند به آنان
ای که جان خواستهای از من بیدل، بفرستم
جان چه چیزست؟ که زودش نفرستند به جانان
جان به تن باز رود کشتهٔ شمشیر غمت را
در لحد نام تو گر بشنود از مرثیه خوانان
بر سر خوان خیال تو ز بس خون که بخوردیم
پیر گشتیم و ز ما صرفه ببردند جوانان
من به شیرین سخنی آب نمییابم و کرده
بارها غارت حلوای لبت چرب زبانان
حال من پیش رقیبان تو دانی به چه ماند؟
قصهٔ گرگ دهن بسته و انبوه شبانان
گر چه از مدعیان واقعهٔ خود بنهفتم
هیچ پوشیده نشد بر نظر واقعه دانان
گر بخندد لب من عیب مکن هیچ، که حالی
مدتی هست که دل تنگم ازین تنگ دهانان
بر رخ چون سپرش تیر نظر گر نفگندی
اوحدی، زخم چرا خوردی ازین سخت کمانان؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعر برای محبوبش است. شاعر از حال و روز خود در رابطه با عشق سخن میگوید و به تنگی دل و غم و حسرت خود اشاره میکند. او به مشقتهای عاشقانه و فراق از محبوب فکر میکند و ابراز میکند که چطور زمان در انتظار و حسرت او گذشته است. همچنین، او به مقایسه خود با دیگران پرداخته و بیان میکند که دلش زیر بار غم و تنهایی رنج میبرد. در نهایت، شاعر از درد و زخمهای ناشی از عشق میگوید و حسرتش را از جدایی از محبوب خود ابراز میکند.
هوش مصنوعی: داستان عشق و محبت خود را برای افراد سنگیندل و جدی نقل نکردم؛ زیرا چنین وضعیتی شایسته نیست که آنها را در جریان بگذارم.
هوش مصنوعی: ای کسی که جانم را خواستهای، میپرسی که جان را به چه کسی بفرستم؟ زیرا که خیلی زود آن را به محبوب نخواهم فرستاد.
هوش مصنوعی: اگر نام تو را مرثیهخوانان بشنوند، جانم که به تن باز میگردد، به خاطر غم تو همچون کشتهای در گور آرام خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: در کنار آرزوهای تو، بهخاطر آنقدر غم و درد که چشیدیم، پیر شدهایم و جوانان از ما فاصله گرفتهاند.
هوش مصنوعی: من به خاطر شیرینی کلام تو نمیتوانم به آرامش برسم و بارها افراد خوش زبانی که با لحن زیبا صحبت میکنند، از جذابیت لبهای تو بهرهبرداری کردهاند.
هوش مصنوعی: حال من در نزد رقبایت به چه چیز شبیه است؟ مانند داستان گرگی است که نتوانسته دهانش را باز کند و در میان هزاران شبان قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه من از مدعیان خود چیزی پنهان نکردم، اما بر اهل نظر، ماجرا کاملاً روشن است.
هوش مصنوعی: اگر لبخند روی لبهایم بیفتد، نباید به آن اشکالی بگیری، چون مدتی است که دل من از این زبانهای بسته و تنگ، در عذاب است.
هوش مصنوعی: اگر تیر نگاه کسی بر چهرهاش نرود، پس چرا از این کمانداران سخت زخم خوردی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.