کأس می در دست و کوس عشق بر بامستمان
چون بود انکار با می خواره و با مستمان؟
زود جام زهد خود بر سنگ شیدایی زند
گر بنوشد صوفی آن صافی که در جا مستمان
آنکه میخواهد که: ما را سر بگرداند ز عشق
تیغ بر کش، گو: چه جای سنگ و دشنامستمان!
ای که میگویی: سر خود گیر و دست از من بدار
تا برون آید سر و دستی که در دامستمان
گر چه بنویسیم صد دفتر نخواهد شد تمام
شرح آن تلخی، که از هجر تو در کامستمان
اشک چشم من کنون خونیست و آن خون نیز هم
چون ببینی یا ز دل، یا از جگر وامستمان
تا ترا دیدیم دل را آرزویی جز تو نیست
تا نپنداری که میل خواب و آرامستمان
تا به منزل باش،گو، کز تو چه خواریها کشیم؟
کانچه دیدیم از تو سودا اولین گامستمان
گر جهان پر نقش باشد در دل ما جز یکی
نیست ممکن، خاصه کاکنون اوحدی نامستمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شیدایی است و شاعر در آن احساسات عمیق خود را نسبت به محبوبش بیان میکند. شاعر میگوید که وقتی عشق در دل باشد، دیگر انکار آن ممکن نیست و حتی زهد و خودداری هم نمیتواند جلوی شیدایی را بگیرد. او به صوفی اشاره میکند که اگر از می در دل خود بنوشد، شیداییاش افزایش مییابد. شاعر همچنین میگوید که اگرچه میتوان داستان جدایی و تلخی ناشی از عشق را نوشت، اما هیچ کلمهای نمیتواند تمام احساسات او را شرح دهد. با بیان اشک و خون، او به شدت درد و غم خود را از دوری محبوبش نشان میدهد و در انتها به یگانگی عشق اشاره میکند که در دلش تنها محبوبش در اولویت است.
هوش مصنوعی: در دست داشتن جامی از شراب و نواختن ساز عشق بر بام، چگونه میتوان انکار کرد در حالی که با چنین مینوشنده و مستی همراه هستم؟
هوش مصنوعی: سریعا جام زهدش را به زمین میزند. اگر صوفی از آن شراب خالص بنوشد، ما هم در همان لحظه مست خواهیم شد.
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد ما را به خاطر عشق سرزنش و بد و بیراه نثار کند، باید بداند که ما جایی برای پرتاب سنگ و فحش نداریم!
هوش مصنوعی: ای کسی که میگویی: خود را نجات بده و از من دور شو تا کسی که در دامی گرفتار است، نجات یابد.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که بنویسیم و شرح دهیم، باز هم نمیتوانیم تمام تلخیهایی را که از دوری تو بر دلمان نشسته، بیان کنیم.
هوش مصنوعی: اشک چشمانم اکنون به خون تبدیل شده و این خون نیز به مانند آن چیزی است که از دل و جگر برمیخیزد.
هوش مصنوعی: تا وقتی تو را دیدیم، دل خواهشی جز تو ندارد و نگو که آرزوی ما تنها خواب و آرامش است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در منزل هستی، بگو که ما از تو چه رنجهایی را تحمل کردهایم؟ زیرا هر چیزی که از تو دیدهایم، فقط شروع دردها و مشکلات ماست.
هوش مصنوعی: اگر جهان پر از نقش و تصویر باشد، در دل ما تنها یک چیز وجود دارد و آن هم غیر ممکن است، به ویژه اکنون که اوحدی نامستمان در میان ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.