ما در غم هجران تو، گر زانکه بمیریم
بر وصل تو یکروز ببینی که: امیریم
ای سرو، که اسباب جوانی همه داری
با ما به جفا پنجه مینداز، که پیریم
گر تلخ شود کام دل ما چه تفاوت؟
کز یاد لب لعل تو در شکر و شیریم
از بهر فرستان این قصه بر تو
پیوسته دوان در طلب پیک و دبیریم
در شهر طبیبیست که داند همه رنجی
او نیز ندانست که: مجروح چه تیریم؟
با روی تو این سختی پیوند که ما راست
بعد از تو روا باشد، اگر دوست نگیریم
گو: قافله بیرون رو و همراه سفر کن
ما را سفر و عزم نباشد، که اسیریم
هر تلخ، که خواهی تو، بگو، تا بنیوشیم
هر زهر، که داری تو، بده، تا بپذیریم
این نامه پراگنده از آنست که بیتو
چون اوحدی امروز پراگنده ضمیریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حسرت و غم دوری معشوق میگوید. او بر این باور است که اگر مادرش به خاطر جدایی آنها بمیرد، در یک روز به وصال معشوق نائل خواهد شد. شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که با وجود پیری، همچنان عشق او را اسیر کرده است. او به تلخی و سختی زندگی بدون معشوق اشاره کرده و میپرسد چه فرقی دارد اگر زندگیاش تلخ باشد، وقتی که یاد لبهای معشوقش شیرین است. شاعر در پی پیامی برای معشوق است و از نبود او رنج میبرد. او همچنین از طبیبی در شهر یاد میکند که از درد و رنج او بیخبر است. در نهایت، او از بیمعنایی سفر بدون معشوق صحبت میکند و خواستار ملاقات مجدد با او است تا شاید دردها و تلخیهای زندگی را تحمل کند. زندگیاش همچون فردی پراکنده و آشفته است که بدون محبوبش حس بیسر و سامانی دارد.
هوش مصنوعی: اگر ما به علت دلتنگی و دوری از تو بمیریم، امیدواریم روزی به دیدار تو برسیم و در آن لحظه احساس قدرت و بزرگی کنیم.
هوش مصنوعی: ای سرو، تو تمامی ویژگیهای جوانی را داری، اما با ما به بیرحمی رفتار نکن، زیرا که ما سالخوردهایم.
هوش مصنوعی: اگر دل ما تلخ شود چه فرق میکند؟ زیرا یاد لبهای شیرین و قرمز تو، ما را به شکر و شیرینی میبرد.
هوش مصنوعی: برای ارسال این داستان، من مدام در جستجوی پیامرسان و نویسنده هستم.
هوش مصنوعی: در این شهر پزشکی وجود دارد که از همه دردها و مشکلات آگاه است، اما خود او نمیداند که یک مجروح چه دردی را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: با وجود زیبایی روی تو، این دشواری و سختی برای ما قابل تحمل است، حتی اگر دیگر تو را دوست نداشته باشیم.
هوش مصنوعی: بگو: کاروان به راه بیفتد و با ما همسفر شود، چون ما برای سفر و عزیمت آماده نیستیم و در واقع در زنجیر اسیریم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تلخی و سختی در دل داری، بگو تا ما شنیده و درک کنیم. هر زهر و آسیبی که میتوانی به ما بدهی، بفرست تا ما آن را بپذیریم.
هوش مصنوعی: این نامه نا مرتب و آشفته از آن جهت است که بدون تو، مانند اوحدی، امروز دچار سردرگمی و بینظمی هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرچند که در کوی تو مسکین و فقیریم
رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم
خاریم و طربناکتر از باد بهاریم
خاکیم و دلآویزتر از بوی عبیریم
از نعره مستانه ما چرخ پر آواست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.