مشتاق یارم و به در یار میروم
دلدارم اوست، در پی دلدار میروم
تا بینم آفتاب رخ او ز روزنی
مانند سایه بر در و دیوار میروم
او در میان دایرهٔ خانه نقطهوار
من گرد خط کوچه چو پرگار میروم
صدبار چون خلیل مرا سوختند وباز
همچون کلیم در پی دیدار میروم
دوشم نشان دوست به بازار دادهاند
عیبم مکن که بر سر بازار میروم
با یادش ار برهنه به خارم برآورند
گویی که: بر حریر، نه بر خار میروم
با صوفیان صومعه احوال من بگوی
کز خانقاه بر در خمار میروم
از گردنم حمایل تسبیح برگشای
امشب که من به بستن زنار میروم
گویی: دلیل چیست که خود شربتی نساخت؟
از پیش این طبیب، که بیمار میروم
بیچاره شد ز چارهٔ کار من اوحدی
زانش وداع کردم و ناچار میروم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شوق خود به محبوب سخن میگوید و بیان میکند که چگونه با دلتنگی و اشتیاق به سوی او میرود. او به زیباییهای محبوب اشاره میکند و میگوید در مسیر دیدار او، حتی اگر مورد آزار قرار گیرد یا در رنج باشد، باز هم با شوق و رغبت ادامه میدهد. شاعر از سختیها و چالشهای پیش رو نمیهراسد و تحت تاثیر عشق به محبوب، به هر جا که او باشد حرکت میکند. او همچنین در مورد رابطهاش با دیگران و حال خوش نفسانی خود صحبت میکند و از درونفکریهای معنویاش میگوید. در نهایت، شاعر از ناچاری خود در این مسیر سخن میگوید و تصویر بسیار زیبایی از عشق و التزام به آن را ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: من به شدت به محبوبم علاقهمندم و به در خانهاش میروم، زیرا او دلم را به دست آورده است و به دنبال او هستم.
هوش مصنوعی: من برای دیدن چهرهی روشن او، مانند سایه بر دیوار و در، از روزنهای عبور میکنم.
هوش مصنوعی: او در میانهٔ دایرهٔ خانهاش مانند یک نقطه است و من مثل یک پرگار دور خط کوچه به گردش میپردازم.
هوش مصنوعی: بارها مانند خلیل مرا سوزاندند، اما بازهم مانند کلیم برای دیدار میروم.
هوش مصنوعی: دیشب نشانی از معشوق به دستم رسیده و حالا نمیخواهم که کسی به من ایراد بگیرد، زیرا در میان مردم و در بازار به راه افتادهام.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر یاد او به سختی و رنج بیفتم، طوری احساس میکنم که انگار بر روی پارچه لطیف قدم میزنم، نه بر روی خار و زخم.
هوش مصنوعی: با افرادی که در خانقاه و عرفان هستند درباره حال من صحبت کن، زیرا من از محیط خانقاه بیرون میروم و به سمت میخانه میروم.
هوش مصنوعی: امشب تسبیح را از گردنم باز کن، چون من قرار است به بستن کمربند بروم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که چرا خود این طبیب، شربتی برای من نساخته است درحالیکه من بهسوی او به عنوان یک بیمار میروم؟
هوش مصنوعی: برای اوحدی، وضعیت من به قدری سخت شده که دیگر چارهای برایش نیست. به همین خاطر از او جدا میشوم و با ناچاری به سمت آینده میروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دی فرد و خفته بخت سوی ارمن آمدم
امروز جفت نعمت بسیار میروم
دیدم دو بحر، بحر ایادی و بحر آب
من زین دو بحر شاکر آثار میروم
لب تشنه آمدم به لب بحر شور لیک
[...]
ای دیده، پای شو که بر یار می روم
در جلوه گاه آن بت عیار می روم
راهش ز رفتن مژه پر خار کرده اند
من باز دیده کرده بر آن خار می روم
ای خارخار هجر ز دل دور شو که من
[...]
از جلوه ات ز هوش من زار می روم
چندان که می روی تو من از کار می روم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.