فراق روی تو میسوزدم جگر، چه کنم؟
ز کوی عافیت افتادهام بدر، چه کنم؟
به دل کنند صبوری چو کار سخت شود
دلم نماند، ز هجر تو صبر بر چه کنم؟
مرا سریست به دست از جهان و آنرا نیز
برای پای تو دارم، وگرنه سر چه کنم؟
دلی که بود، به زلف تو دادهام، دیرست
کنون ز هجر تو جان میکنم، دگر چه کنم؟
ز چشم خلق، گرفتم، بپوشم آتش دل
مرا بگوی که: با آب چشم تر چه کنم؟
چو گویمت که: غم اوحدی بخور، گویی:
منال گو: ز غم ما و غم مخور، چه کنم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ دلتنگی و غم ناشی از فراق معشوق است. شاعر از درد و سوز دلش میگوید و اینکه به علت دوری او نمیتواند صبر کند. او به عافیت و آرامش اشاره میکند که از آن دور افتاده است و دلش طاقت دوری را ندارد. همچنین، از غم و آتش دلش سخن میگوید و از دیگران میخواهد که به او بگویند چگونه این احساسات را تحمل کند. به طور کلی، شاعر در مواجهه با غم و فراق، ناتوانی و helplessness خود را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: دوری از تو باعث شده که درد و رنج زیادی را تحمل کنم. اما حالا که از جاده آرامش و راحتی دور افتادهام، نمیدانم چه کار کنم.
هوش مصنوعی: وقتی کار دشوار میشود، باید صبوری به دل بسپارم، اما با نبود تو، دیگر دلی برای صبر کردن ندارم.
هوش مصنوعی: من سرم را به دست دارم و آن را فقط برای تو حفظ کردهام، وگرنه بدون تو چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: من دلم را به زلف تو سپردهام و حالا که مدتهاست از تو دورم، دارم از دلتنگی جان میکنم. حالا چه کار از دستم بر میآید؟
هوش مصنوعی: از دید مردم، غم و درد دلم را پنهان میکنم. بپرس از من که با اشکهایی که ریختهام، چه کار باید بکنم؟
هوش مصنوعی: وقتی به تو میگویم که غم اوحدی را تحمل کن، مثل این است که بگویم: از غم ما ناراحت نشو و غم نخور، حالا من چه کار کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.