صد بار ز مهرت ار بمیرم
یک ذره دل از تو بر نگیرم
از شهرم اگر برون کنی سهل
بیرون مگذار از ضمیرم
از من نسزد شکایت تو
گر خار نهی و گر حریرم
ای کاج! مرا نسوختی هجر
دانند که بندهٔ اسیرم
یاد از تن همچو شیرش، ای دل
کم کن، که نه یوز این پنیرم
من نشکنم این خمار هرگز
کز عشق سرشته شد خمیرم
چون درد تو نیست هیچ دردی
زان هیچ دوا نمیپذیرم
بر گور من ار گذر کنی تو
برخیزم و دامنت بگیرم
دوشم به فلک رسید ناله
و امروز به چرخ شد نفیرم
گر پیر شود سرم چه سودست؟
چون دل نشود مرید پیرم
حال دل من بکس مگویید
کین نامه غلط کند دبیرم
از مهر تو بست چرخ نقشم
با عشق تو داد دایه شیرم
بگذار به محنت اوحدی را
گو من ز محبتت بمیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق عاشقانه و وفاداری شاعر به معشوق را به تصویر میکشد. شاعر نشان میدهد که حتی اگر بارها به خاطر معشوق بمیرند، هیچ ذرهای از عشق و محبتش کم نخواهد شد. او به معشوق میگوید که حتی اگر از شهرش بیرون برود، عشقش را از ضمیرش نمیتواند جدا کند. شاعر احساس اسارت در عشق را توصیف میکند و به طور کلی بر این باور است که هیچ درد و رنجی نمیتواند او را از عشق معشوق جدا کند. در انتها، شاعر به این نتیجه میرسد که با وجود پیر شدن، عشق او همچنان جوان و پایدار خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر صد بار به خاطر عشق تو بمیرم، حتی یک ذره از دل خود را از تو جدا نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگرچه مرا از شهر خود بیرون کنی، اما نمیتوانی مرا از دل و خاطر خودت دور کنی.
هوش مصنوعی: شکایت تو از من بیمعناست، چه فرقی میکند که تو یک خار را به من تقدیم کنی یا پارچهای نرم؛ من از تو ناراحت نخواهم شد.
هوش مصنوعی: ای کاج! تو مرا نسوزاندی، زیرا که بیخبر از هجران هستی و من هم بندهای گرفتار در این حال هستم.
هوش مصنوعی: ای دل، به یاد بدن خود همچون شیر نباش، زیرا من یوزی نیستم که به این پنیر علاقهمند باشم.
هوش مصنوعی: من هرگز این حالت مستی را نخواهم شکست، زیرا این حالت به خاطر عشق در وجودم شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر این که درد تو را ندارم، هیچ درد دیگری را احساس نمیکنم و از هیچ دارویی هم استفاده نمیکنم.
هوش مصنوعی: اگر از روی قبر من بگذری، من از خاک برمیخیزم و دامن تو را میگیرم.
هوش مصنوعی: دیشب صدای نالهام به آسمان رسید و امروز فریاد من به آسمان میرسد.
هوش مصنوعی: اگر سر من پیر شود، چه فایدهای دارد؟ چون دل من هرگز به پیر خردمند وابسته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: حال دل من را به کسی نگوئید، زیرا این نامه را ممکن است نویسنده بهاشتباه بنویسد.
هوش مصنوعی: از محبت تو، روزگار سرنوشتم را شکل داد و عشق تو، بهعنوان پرستارم، به من قوت و انرژی بخشید.
هوش مصنوعی: اجازه بده تا من در درد و رنج اوحدی بگویم که از عشق تو جان میسپارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم
همین شعر » بیت ۱۳
بگذار به محنت اوحدی را
گو من ز محبتت بمیرم
شک نیست در اینکه من اسیرم
کز لطف زیم، ز قهر میرم
زنهار مرا مگو که پیرم
پیری و فنا کجا پذیرم
من ماهی چشمه حیاتم
من غرقه بحر شهد و شیرم
جز از لب لعل جان ننوشم
[...]
گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم
از دنیی و آخرت گزیر است
وز صحبت دوست ناگزیرم
ای مرهم ریش دردمندان
[...]
در خواب، چو دامن تو گیرم
بیدار شوم، ولی بمیرم
گر غمزه تو زند به تیرم
ور زلف تو در کشد بقیرم
یکدم نبود ز تو گزیرم
من ترک وصال تو نگیرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.