معراج ما به روح و روان بود صبح دم
دیدار ما به دیدهٔ جان بود صبح دم
آن دلفروز پرده برانداخت همچو روز
از چشم غیر اگرچه نهان بود صبح دم
چون فکرتم ز انفس و آفاق در گذشت
پرواز من برون ز جهان بود صبحدم
با جبرئیل عقل روانم، که شاد باد،
از رفرف دماغ روان بود صبح دم
جایی رسید فکرم و بگذشت، کندرو
روحالقدس کشیده عنان بود صبح دم
طاوس جانم از هوس منتهای وصل
بر شاخ سدره جلوه کنان بود صبح دم
دریافتم ز قرب مکانی و منزلی
کان جانه منزل و نه مکان بود صبح دم
اندیشها که وهم هراسنده کرده بود
با شوق گفتنم نه چنان بود صبحدم
و آن سودها که نفس هوس پیشه جمع داشت
در کوی عشق جمله زیان بود صبح دم
او خود ثنای خود به خودی گفت: کاوحدی
از وصف حال کند زبان بود صبحدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک تجربه معنوی و روحانی پرداخته است. شاعر از صبحی یاد میکند که در آن روح و روانش به معراج میرود و دیداری عمیق را با حقیقت زندگی و عشق تجربه میکند. او در این حالت، گرچه به نظر غیرقابل دسترس میآید، اما حقیقتی را کشف میکند که فراتر از جهان مادی است. در این لحظه، شاعر ارتباطی ویژه با جبرئیل و روح القدس برقرار کرده و از جنبههای عالی وجودش بهرهمند میشود. او با دیدن تجلیات الهی، متوجه میشود که سعادت و معنویت در درون خود اوست. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که دلبستگیهای دنیوی و هوسها در مقابل عشق حقیقی، سودی ندارد و تنها عشق است که ارزشمند است.
هوش مصنوعی: پرواز و عروج ما به روح و احساساتمان مربوط میشود، و در صبحی که به دیدار محبوب میرسیم، این دیدار با چشمان دل انجام میشود.
هوش مصنوعی: دختر زیبا و دلربا، پرده را کنار زد و خود را نشان داد، مانند روزی که از زیر ابرها بیرون میآید. هرچند در آغاز، صبح هنوز پنهان بود.
هوش مصنوعی: وقتی که ذهن من از دنیای درون و بیرون فراتر رفت، پرواز من در صبح زود به خارج از این جهان بود.
هوش مصنوعی: من با جبرئیل، فرشتهای که نماد عقل و خرد است، در حال پرواز و شادی هستم. در صبح زود، هوای دماغ من سرشار از لطافت و تازگی است.
هوش مصنوعی: فکرم به جایی رسید و سپس از آن عبور کرد، در حالی که روحالقدس به آرامی در حال هدایت کردن بود و صبح نزدیک میشد.
هوش مصنوعی: پرندهای زیبا و دلانگیز، جانم، از آرزوی رسیدن به معشوق، مانند صبحگاهان بر درختی بلند و پرشکوه خود را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: متوجه شدم که نزدیک بودن به یک مکان و محلی که در آن زندگی میکنم، به معنای واقعی خانه و سرپناه نیست، بلکه حقیقت وجودی من چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: باورهایی که ترس و وهم در من ایجاد کرده بود، با شوق و اشتیاقی که برای گفتن داشتم، به این شکل نبود که در صبحگاه به آن فکر میکردم.
هوش مصنوعی: تمام آن سودهایی که نفس انسان به خاطر خواستهها و هوسها جمعآوری کرده بود، در کانون عشق همگی زیان به حساب میآید، به ویژه در آغاز روز.
هوش مصنوعی: او خود درباره خودش صحبت کرد و گفت که تنها کسی که میتواند حال او را توصیف کند، زبانی است که در صبحگاه بیدار شده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم دلم ستاره فشان بود صبحدم
هر گوشه بحر فیض روان بود صبحدم
می زد دم از بهشت برین کنج خلوتم
طاوس قدس بال فشان بود صبحدم
دل دامن از غبار عناصر فشانده بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.