مستم از بادهٔ مهر تو، مرا مست مهل
رفتم از دست، دمی دست من از دست مهل
دل ز شوق می لعل توچو خون شد مپسند
پشتم از بار غم هجر تو بشکست، مهل
باز میبینم همدست رقیبان شدهای
گر از آن دست نهای کارم ازین دست مهل
چون نداری گل وصلم، به کفم خار جفا
گر غم هجر تو اندر جگرم خست، مهل
گر خدنگی زند آن غمزهٔ جادو مگذار
ور خطایی کند آن نرگس سرمست مهل
دل به نزد تو فرستادم و گفتی: بس نیست
اوحدی را ز جفا همچو زمین پست مهل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر ایرانی اوحدی مراغی است و بیانگر حال و هوای عاشقانه و دردهای ناشی از دوری از معشوق است. شاعر از خمار عشق و غم فراق میگوید و از معشوق میخواهد که او را در درد و رنجش تنها نگذارد. او از دل شکسته و وضعیت ناگوار خود سخن میگوید و به زیبایی و جادوگری معشوق اشاره میکند. در پایان، دعوت به درک و همدلی دارد و از معشوق میخواهد که با رفتار محبتآمیزش به او کمک کند.
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر عشق تو هستم و به خاطر این حالا در وضعیت غیرعادی به سر میبرم. خواهش میکنم لحظهای هم مرا تنها نگذار و دستم را رها نکن.
هوش مصنوعی: دل من از شوق لعل تو خونین و تیره شده و نمیخواهم که از شدت غم فراق تو، کمرم بشکند. لطفاً مرا مهلت بده.
هوش مصنوعی: دوباره میبینم که به رقیبانم کمک کردهای، اگر از آن طرف کار نکنی، کار من از این طرف سخت خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی که گل وصال تو را ندارم و فقط خارهای جفا را در دست دارم، اگر غم جداییات در دل من درد میآورد، مهلت بده تا تحمل کنم.
هوش مصنوعی: اگر تیر زهرآلودی از آن چشم فریبنده پرتاب شود، نگذار. و اگر آن گل نرگس مستی مرتکب خطایی شد، اجازه نده.
هوش مصنوعی: دل را به سوی تو فرستادم و تو گفتی: بس نیست، یا اوحدی را از ظلم و ستم دور کن، همچون زمین پست و فقیر رها کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.