که رساند به من شیفتهٔ مسکین حال؟
خبری زان صنم ماهرخ مشکین خال
هر سحر زلف چو شامش، که دلم در کف اوست
در کف باد شمالست، خنک باد شمال!
نیست میلی به من آن را که ز میل رخ اوست
میل در میل ز خون دل من مالامال
دل آشفته بجای کس دیگر بستم
که نه اندیشهٔ قربست و نه امید زوال
شوق بوسیدن دستش اگرم پیش برد
به غلط پای بیرون مینهم از صف نعال
پیش ازین دیده به امید وصالی میخفت
باز چندیست که در خواب نرفتم ز خیال
بیرخ دوست نگوییم که: ماهی سالیست
کانچه بیدوست گذارند نه ماهست و نه سال
حالتی هست دلم را که نمییارم گفت
به ازین کشف نشاید که کنم صورت حال
صبر فرمودی و فرمان تو مقدورم نیست
مطلب صبر جمیل از من مشتاق جمال
اوحدی، نالهٔ بیفایده سودی نکند
دوست چون گوش بر احوال تو کردست مثال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و هوای عاشقانه شاعر است که در آن به عشق و معشوق خود میپردازد. شاعر از دلتنگی و شوقی که نسبت به معشوق دارد صحبت میکند و میگوید که هر روز با یاد و خیال معشوقش بیدار میشود. او به عدم توجه و میلی که معشوق به وی دارد، اشاره میکند و نگران است که عشق او تنها یاد و خاطرهای باشد. دلش به خاطر فراغ از معشوق آشفته است و نمیتواند از فکر او بیرون بیاید. شاعر از حسرت و آرزوی بوسیدن دست معشوق سخن میگوید و به ناتوانی خود در صبر و تحمل اشاره میکند. در نهایت، او اعتراف میکند که حالش به گونهای است که نمیتواند آن را به درستی بیان کند و دردی را میکشد که حل آن به سادگی ممکن نیست.
هوش مصنوعی: چه کسی حال پریشان و دلباختهام را به من رسانده است؟ آیا خبری از آن معشوق با چهرهی زیبا و خال مشکین به من رسیده است؟
هوش مصنوعی: هر صبح وقتی که زلفش به شب میماند و دلم در دست اوست، همانند دستی است که در باد شمالی قرار دارد، و این باد شمالی خوشایند است!
هوش مصنوعی: هیچ تمایلی به من وجود ندارد، زیرا آنکه به خاطر زیبایی صورتش شیفته شدهام، خود هیچ احساس تمایلی به من ندارد. دل من از عشق او پر است و این احساس در وجودم مانند خونی جاری است.
هوش مصنوعی: دل من را به خاطر شخص دیگری مشغول کردهام، کسی که نه به فکر نزدیکی است و نه امیدی به دوریاش دارم.
هوش مصنوعی: علاقه و تمایل به بوسیدن دست او گاهی اوقات باعث میشود که به اشتباه قدم از صف نطیق خارج کنم. این نشاندهندهی آن است که عشق و محبت میتواند انسان را به رفتارهای غیرمنتظره و نادرستی وادار کند.
هوش مصنوعی: مدتها بود که به امید رسیدن به معشوقم خواب میرفتم، اما حالا چند وقتی است که به خاطر خیال او دیگر خوابم نمیبرد.
هوش مصنوعی: بدون حضور دوست نمیتوانیم بگوییم که: ماهی تنها یک سال است، بلکه آنچه که با او به سر میبریم نه به ماه مربوط میشود و نه به سال.
هوش مصنوعی: دل من حالتی دارد که نمیتوانم وصفش کنم. بهتر است این حالت را نه با کلمات بیان کنم و نه به تصویر بکشم.
هوش مصنوعی: تو صبر را خواستی و من توانایی فرمانت را ندارم، زیرا زیبایی صبر از من نشأت میگیرد که به زیبایی تو مشتاقم.
هوش مصنوعی: ناله و شکایت تو هیچ فایدهای ندارد، زیرا دوستت همانند کسی است که با بیتوجهی به مشکلات تو فقط گوشهای نشسته و به احوال تو گوش میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا گرفتم صنما وصل تو فرخنده به فال
جز به شادی نسپردم شب و روز ومه و سال
چه بود فالی فرخنده تر از دیدن دوست
چه بود روزی پیروزتر از روز وصال
بینی آن زلف سیاه از بر آن روی چو ماه
[...]
از هری گر سوی اوغان شوی، ای باد شمال
باز گویی ز هری پیش ملک صورت حال
گویی: آن شهر، کجا بود دل بخت بدو
شادمان همچو دل مرد سخی وقت نوال
بی تو امروز همی نوحه کند بخت برو
[...]
چه بود بهتر و نیکوتر از این هرگز حال
داد پیدا شد و پنهان شد بیداد و محال
باز رفته بکنار و شده آواره غراب
یافته شیر نیستان و شده دور شگال
ماه چونان شده کو را نبود هیچ خسوف
[...]
حاجب بوم یکی از سپید است بفال
. . . ایگانش چو جلاجل شده دمش چو دوال
خاصه را صید گرفتار میان چنگال
عامه مردم را داده از آن صید حلال
ای ترا کرده خداوند خدای متعال
داده جان و خرد و جاه و جوانی و جمال
حق آنرا که زبر دست جهانی کردت
که مرا بیهده بیجرمی در پای ممال
بکرم یک سخن بنده تامل فرمای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.