گنجور

 
اوحدی

گفتم: ز درد عشق تو گشتم چنین به حال

گفتا: منم دوای تو از درد من منال

گفتم: شبم چو سال شد از بار هجر تو

گفتا: به وصل، روز کنم این شب چو سال

گفتم که: با تو نیست مجال حکایتی

گفتا: چو من رضا دهم آسان شود مجال

گفتم: دلم به وصل تو تعجیل می‌کند

گفتا: ز من به صبر توان یافتن وصال

گفتم: به شام، روی تو دیدن مبارکست

گفتا که: بامداد، مبارک ترم به فال

گفتم که: هیچ گوش نکردی به قول من

گفتا که: هیچ کار نیاید ز قیل و قال

گفتم که: ابروی تو نشان می‌دهد به عید

گفتا: نشان عید بود دیدن هلال

گفتم: چه دام‌ها که تو داری ز بهر من!

گفتا که: دام من نه، که زلفست و دانه خال

گفتم که: بوسه‌ای دوسه بر من حلال کن

گفتا که: بی‌بها نتواند شدن حلال

گفتم: ز مویه شد تن مسکین من چو موی

گفتا: ز ناله نیز بخواهی شدن چو نال

گفتم که: پایمال فراق توام چرا؟

گفتا: ازان سبب که نداری به دست مال

گفتم: تو را نیافت به شوخی کسی نظیر

گفتا: مرا ندید به خوبی کسی مثال

گفتم: سؤال من به جهان وصل روی تست

گفتا که: نیست ممکن ازین خوب‌تر سؤال

گفتم که: چاره نیست مرا در فراق تو

گفتا که: چارهٔ تو شکیبست و احتمال

گفتم: شبی خیال تو نزدیک من رسید؟

گفت: اوحدی، به خواب توان دیدن این خیال

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی

وانگه هزار سال بملک اندون ببال

مسعود سعد سلمان

ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال

تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال

مسعود شهریاری کز فر عدل تو

بر ملک روزگار چو نام تو شد به فال

کرده نهال جاه تو را دست مملکت

[...]

سوزنی سمرقندی

هست از سفال جامه سیکی برآمده

اندر سفال جامه سیکی بود حلال

نی نی نه نه نه نی نه نی نی به هیچ وقت

لا لا لا لا لل لا لا لا لا به هیچ حال

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
عراقی

توحید لایزال نیاید چو در مقال

روشن کنم ضمیر به توحید ذوالجلال

مولانا

ترجیع کن که آمد یک جام مال مال

جان نعره می‌زند که بیا چاشنی حلال

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه