گنجور

 
اوحدی

من بدین خواری و این غربت از آن راه دراز

به تمنای تو افتاده‌ام، ای شمع طراز

آمدم تا به در خانه سلامت گویم

به ملامت ز سر کوچه کجا گردم باز؟

گر چه در شهر ترا هم نفسان بسیارند

نفسی نیز به احوال غریبان پرداز

آز بسیار به دیدار تو دارد دل ما

تا بر ما ننشینی ننشیند آن آز

نازنینا، رخ خوبت به دعا خواسته‌ام

می‌نمای آن رخ آراسته و می‌کن ناز

سر مپیچان، که به رخسار تو داریم امید

رخ مپوشان، که به دیدار تو داریم نیاز

در نماز همه گر زانکه حضوری شرطست

بی‌حضور تو نشاید که گزارند نماز

مشکل اینست که: هر موی تو در دست دلیست

ورنه چون موی تو این کار نمی‌گشت دراز

راز شبهات بکس چون بتوان گفت؟ که ما

روزها شد که بخود نیز نگفتیم این راز

من خود از دام تو دل را برهانم روزی

گر تو در دام من افتی نرهانندت باز

مردمان گر چه درین شهر فراوان داری

اوحدی را به خداوندی خود هم بنواز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

یاد باد آن شب کان شمسه خوبان طراز

بطرب داشت مرا تا بگه بانگ نماز

من و او هر دو بحجره در و می مونس ما

باز کرده در شادی و در حجره فراز

گه بصحبت بر من با بر او بستی عهد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

ای کهن گشته تن و دیده بسی نعمت و ناز

روز ناز تو گذشته‌است بدو نیز مناز

ناز دنیا گذرنده است و تو را گر بهشی

سزد ار هیچ نباشد به چنین ناز نیاز

گر بدان ناز تو را باز نیاز است امروز

[...]

منوچهری

نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز

می خوشبوی فزار آور و بربط بنواز

ای بلنداختر نام‌آور، تا چند به کاخ

سوی باغ آی که آمد گه نوروز فراز

بوستان عود همی‌سوزد، تیمار بسوز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

از غم هجر طراز همه خوبان طراز

زرد و باریکم و لرزانم چون تار طراز

به امید خبر یار و به طمع نظرش

به شبان سیه دیر و به روزان دراز

اگرم گوش بخارد نبرم دست به گوش

[...]

لبیبی

کره ای را که کسی نرم نکردست متاز

بجوانی و بزور و هنر خویش مناز

نه همه کار تودانی نه همه زورتراست

لنج پر باد مکن بیش و کتف بر مفراز

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه