شهر بگرفت آن کمان ابرو به بالای چو تیر
خسروان را جای تشویشست ازان اقلیم گیر
بردمش پیش امیری، تا بخواهم داد ازو
چون بدید او را، ز من آشفته دلتر شد امیر
هر دبیری را که فرمایم نبشتن نامهای
پیش او جز شرح حال خویش ننویسد دبیر
آن تن همچون خمیر سیم و آن موی دراز
کرد باریکم چو مویی کش برآرند از خمیر
میل عاشق چون کند دلبر؟ چو نپسندد ر قیب
داد مسکین کی دهد سلطان؟ چو نگذارد وزیر
در دل او عاقبت یک روز تاثیری کند
ناله و آهی که هر شب میرسانم تا اثیر
هر که همچون اوحدی خود را نخواهد مبتلا
گو: نظر کمتر فکن بر روی یار بینظیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت "کمان ابرو" معشوق سخن میگوید که دلها را به لرزه در میآورد. وی اشاره دارد که این زیبایی موجب نگرانی خسروان و امیران میشود. شاعر به عشق و دلتنگی خود اشاره میکند و بیان میکند که حتی وقتی نامهای برای امیر مینویسد، تنها میتواند حالات درونی خود را بیان کند. در ادامه، شاعر به وضعیت عاشق و دلنگرانیهای او میپردازد و میگوید که عشق گاهی باعث رنج میشود. او امیدوار است که در دل محبوب یک روز اثر نالهها و آههایش بنشیند. در پایان، شاعر توصیه میکند که اگر کسی نمیخواهد دچار درد عشق شود، باید کمتر به چهره معشوق خود نگاه کند.
هوش مصنوعی: شهر تحت تأثیر زیبایی کمان ابروی کسی قرار گرفته است، بهطوریکه تیرهای ملامت و نگرانی را از سرزمین دور میکند.
هوش مصنوعی: به نزد امیری بردمش تا از او درخواست کنم، ولی وقتی امیر او را دید، دلش بیشتر از قبل ناراحت و مضطرب شد.
هوش مصنوعی: هر نویسندهای که بخواهم نامهای برایش بنویسم، فقط به شرح وضعیت و حال خودم نمیپردازد.
هوش مصنوعی: آن بدن مانند خمیر نرم و شکل پذیر است و موی بلند او به نازکی و لطافت مویی است که از خمیر کشیده شده باشد.
هوش مصنوعی: عاشق چگونه میتواند دلبر خود را مجاب کند؟ اگر محبوب خواستهاش را نپسندد، شخصی بیچاره چه میتواند بکند؟ اگر شاه اجازه ندهد، دیگر وزیر چه کاری از دستش برمیآید؟
هوش مصنوعی: در دل او بالاخره روزی تأثیری ایجاد خواهد شد، از ناله و آههایی که هر شب به او میرسانم.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند اوحدی نمیخواهد به دردسر بیفتد، باید بگوید: کمتر به چهره معشوق بینظیر خود نگاه کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.