من از آنِ که شَوَم کو نه ازان تو بُوَد؟
یا چه گویم که نه در لوح و بیان تو بود؟
سخن لب، که تو داری، نتوانم گفتن
ور بگویم سخنی هم ز زبان تو بود
هر زمانم به جهانی دگر اندازی، لیک
نروم جز به جهانی که جهان تو بود
تن و دل گر به فدای تو کند چندان نیست
خاصه آن کش دل و تن زنده به جان تو بود
نگذاری که ببوسد لبم آن پای و رکاب
ای خوش آن بوسه که بر دست و عنان تو بود!
چون نشانی بنماند ز تن من بر خاک
دلِ تنگم به همان مهر و نشان تو بود
جان خود را سپر تیر بلا خواهم ساخت
اگر آن تیر، که آید ز کمان تو بود
چون بپوسد تن من گوش و روانی که مراست
بر ورود خبر و حکم روان تو بود
هر چه آرند به بازار دو کون، از نیکی
همه، چون نیک ببینی، ز دکان تو بود
دیده در کل مکان گر چه ترا میبیند
من نخواهم که به جز دیده مکان تو بود
میکنم ذکر تو پیوسته به قلب و به لسان
خنک آن قلب که مذکور لسان تو بود
نیست غم سر دل اوحدی ار گردد فاش
چو دلش حافظ اسرار نهان تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق پرداخته است. شاعر احساس میکند هیچ چیزی از خود ندارد که متعلق به او باشد و تمام سخنان و افکارش حول محور معشوق میچرخد. او بیان میکند که زندگیاش تحت تاثیر معشوق است و هر بار که به او فکر میکند، دنیای دیگری را تجربه میکند.
شاعر به زیبایی بوسهها و محبتهای معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر جسمش از بین برود، عشق و نشانههای معشوق در قلب او باقی خواهد ماند. او همچنین به شجاعت خود در برابر مشکلات اشاره میکند و میگوید که حاضر است جانش را فدای معشوق کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که هیچ غم و اندوهی ندارد چون دلش به یاد معشوق آرامش دارد.
هوش مصنوعی: من از چه کسی باید بگویم که خواهان او هستم؟ یا چه بگویم که در نوشتهها و حرفهای تو وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: من نمیتوانم حرفهایی را که تو میزنی بازگو کنم، و اگر هم بخواهم چیزی بگویم، باز هم از زبان تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر وقت مرا به دنیایی دیگر ببری، اما من هرگز به غیر از دنیایی که مربوط به توست، نمیروم.
هوش مصنوعی: اگر جسم و جانم را فدای تو کنم، چیز مهمی نیست، بهویژه که دل و جانم زنده به عشق توست.
هوش مصنوعی: نذار که کسی لبم رو ببوسه، ای کاش همان بوسهای که بر دستان و افسار تو بود، نصیبم بشه!
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ نشانهای از وجود من بر این خاک باقی نماند، تنها یاد و نشانهی تو در دل تنگ و غمگین من باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر تیر مصیبت تو باشد، جان خود را فدای آن میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی بدن من از بین برود، گوش و ذهنی که متعلق به من است، برای دریافت خبر و دستور، متعلق به تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: هرچه به بازار دنیای دو جنبه میآورند، اگر خوبیها را ببینی، همه از فروشگاه وجود توست.
هوش مصنوعی: چشمانم در هر جایی میتوانند تو را ببینند، اما من نمیخواهم که جز چشمانم، هیچ جایی دیگر تو را داشته باشد.
هوش مصنوعی: من همیشه نام تو را به یاد دارم و بر زبان میآورم، چه زیباست آن قلبی که نام تو در آن جا دارد.
هوش مصنوعی: اگر دل اوحدی از غم آزاد شود و رازهای نهانش فاش گردد، هیچ ناراحتی ندارد؛ چون دلش به یاد حافظ اسرار محفوظ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سفره کهنه کجا درخور نان تو بود
خرمگس هم ز کجا صاحب خوان تو بود
در زمانی که بگویی هله هان تان چه کمست
کو زبانی که مجابات زبان تو بود
گر سیه روی بود زنگی و هندوی توست
[...]
همه شب چشم من و صبح گریبان تو بود
طرفه شوری بسرم از لب خندان تو بود
سروکارم همه با زلف پریشان تو بود
بنده وارم همه شب گوش بفرمان تو بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.