تو را که گفت که من بیتو میتوانم بود
که مرگ بادا گر بیتو زنده دانم بود
اگر به پیش کسی جز تو بستهام کمری
گواه باش که: زنار در میانم بود
درون خویش بپرداختم ز هر نقشی
مگر وفای تو کندر میان جانم بود
هزار بار مرا سوختی و دم نزدم
که مهر در جگر و مهر بر زبانم بود
سکونت از من دل خسته در جدایی خود
طلب مدار، که ساکن نمیتوانم بود
بگفت راز دل اوحدی به مرد و به زن
سرشک دیده، که در عشق ترجمانم بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق انسانی در مورد عشق و وابستگی میپردازد. شاعر بیان میکند که نمیتواند بدون معشوق زنده بماند و هرچقدر هم که ادعا کند بینیاز از اوست، در حقیقت، وجودش وابسته به اوست. او به صورت نمادین اشاره میکند که اگر به شخص دیگری نیز علاقهمند باشد، این علاقه واقعی نیست و فقط با عشق به معشوق واقعیاش خود را کامل میبیند. همچنین، شاعر از درد و سوختگیهای ناشی از عشق سخن میگوید و نشان میدهد که در جدایی از معشوق، احساس سکون و آرامش نخواهد داشت. در نهایت، او با بیان راز دلش عشق و وابستگی عمیقش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: کسی که بگوید بدون تو میتوانم زندگی کنم، نمیداند که زندگی بدون تو برایم همچون مرگ است.
هوش مصنوعی: اگر به کسی غیر از تو وابستهام، کمری که دارم گواهی خواهد داد که در دل من عشق تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: من به بررسی و تحلیل درون خود پرداختم تا به هر شکلی برسم، اما تنها چیزی که در دل و جانم باقی ماند، وفای تو بود.
هوش مصنوعی: تو هزار بار مرا آزردی و من چیزی نگفتم، چون عشق در دل و بر زبانم جاری بود.
هوش مصنوعی: درخواست نکن که در جدایی، آرامش و سکونت را از من بخواهی، زیرا من نمیتوانم در این شرایط آرام بمانم.
هوش مصنوعی: اوحدی در این شعر به بیان راز دل خود میپردازد و میگوید که هم برای مردان و هم برای زنان، احساسات عمیق و اشکهایش را در عشق بیان میکند. او خود را به عنوان کسی معرفی میکند که در عشق به عنوان یک ترجمان و بیانکننده این احساسات عمل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه پیش از این مژه زینگونه خونفشانم بود
نظاره تو بلا شد که آن زمانم بود
به جان تو که فرو نامدی شبی از دل
دمی چه باشد، اگر از تو دل گرانم بود
زبان حدیث تو می گفت دوش و دل می سوخت
[...]
چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود
که سرگذشت فراق تو بر زبانم بود
شد آتش جگرم پیش مردمان روشن
ز خون گرم که در چشم خونفشانم بود
به التفات تو دارم امیدواریها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.