میان ما و تو دوری به اختیار نبود
مرا زمان فراق تو در شمار نبود
گذار بود مرا با تو هر دمی ز هوس
به منزلی، که هوا را در آن گذار نبود
حدیث گفتن و اندیشه از رقیبی نه
بهم رسیدن و تشویش انتظار نبود
به چند گونه مرا از تو بوسه بود و کنار
که هیچ گونه ترا از برم کنار نبود
کنون ز هجر به روزی فتادهام، که درو
گمان میبرم که خود آن روز و روزگار نبود
هزار یار فزون داشتم، که هیچ مدد
ز هیچ یار ندیدم، چو بخت یار نبود
نظر به کار دل او حدیث بود ولی
چه سود از آن؟ چو دل ساده مرد کار نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوری و جدایی معشوقهاش سخن میگوید و بیان میکند که این فاصله به اختیار آنها نبوده است. او از لحظاتی یاد میکند که هر لحظه با عشق و آرزوهایی همراه بوده، ولی با وجود این احساسات، هیچگاه به وصال نرسیدهاند. شاعر اشاره میکند که بسیاری از دوستان و یاران دارد، اما هیچیک از آنها در این دوری کمکی نکردهاند و او همچنان در حسرت و انتظار باقی مانده است. در نهایت، شاعر به بیفایدگی حرف زدن درباره احساساتش اشاره میکند، زیرا دلش درگیر این جدایی است و هیچ کاری از دستش بر نمیآید.
هوش مصنوعی: بین ما و تو فاصلهای وجود دارد که به اراده من نبوده است. برای من زمان جدایی از تو حساب نشده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه که با تو بودم، آرزویی در دل داشتم که مرا به جایی ببرد، جایی که در آن دیگر خبری از گذر زمان و دنیای بیرون نباشد.
هوش مصنوعی: گفتن داستان و فکر کردن به رقیب، همواره بدون نتیجه نخواهد بود و نگرانی از انتظار بیفایده است.
هوش مصنوعی: به چندین شیوه من از تو بوسه گرفتم و کنار آمدم، اما هیچ وقت نتوانستم تو را از خود دور کنم.
هوش مصنوعی: اکنون به خاطر دوری، به روزی افتادهام که به نظر میرسد آن روز و زمان واقعی نیستند.
هوش مصنوعی: من هزار دوست و یار داشتم، اما از هیچکدامشان کمکی ندیدم، چون وقتی تقدیر یار نباشد.
هوش مصنوعی: به کار دل او نگاه کردم و داستانش را فهمیدم، اما چه فایدهای داشت؟ چون دل مردی ساده، توانایی انجام کار را نداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرم چه داعیه ی عشق آن نگار نبود
به گرد کوی وصالش مرا گذار نبود
کناره کردم از آن آستان ز بیم رقیب
به اختیار خودم گرچه بخت یار نبود
ز غیب دامن وصلش فتاد در دستم
[...]
درین چمن، گل امسال همچو پار نبود
به جای غنچه شاداب، غیر خار نبود
صنوبر از همه سو آفتاب گز می کرد
ز برگ ریز خزان سایه با چنار نبود
پیاده، رو به عدم داشت فوج تاج خروس
[...]
اسیرعشق شدن عقل را قرار نبود
نظر بمنظر خوبان باختیار نبود
قرار داد که من بیقرار او باشم
دریغ و درد که آن عهد برقرار نبود
ندانم اینکه دلم صید نیم بسمل کیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.