از در ما چو در آمد، اثر ما بنماند
این دل و دین و تن و جان و سر و پا بنماند
چشم آن فتنهٔ پیدا به دلم پوشیده
نظری کرد، که پوشیده و پیدا بنماند
سخن عشق، که عقلم به معما میخواند
بر دلم کشف چنان شد که معما بنماند
حیلت ما همه حالت شد و حیلتها سوخت
حالت ما همه معنی شد و اسما بنماند
تا دو میدید دلم در کف یغما بودم
چون برستم ز دویی زحمت یغما بنماند
دل من دردی آن درد به دریا نوشید
به طریقی که نم در همه دریا بنماند
ای تمنای دل من ز دو گیتی نظرت
نظری کن، که دگر هیچ تمنا بنماند
گر چه از هر جهتم سری و سودایی بود
جهت سر تو بگرفتم و سودا بنماند
دوش با درد تو گقتم که: محابا کن، گفت:
اوحدی، تن به قضاده، که محابا بنماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و عاشقانه پرداخته و نشان میدهد که وقتی عشق به فردی خاص وارد میشود، تمام آنچه که قبلاً بود و داشت، دیگر اهمیتی ندارد. شاعر از زوایای مختلف عشق و درد ناشی از آن صحبت میکند و اشاره میکند که تمنای قلبیاش فراتر از دنیای مادی است. در نهایت، شاعر از یک حالتی صحبت میکند که در آن تمام مشکلات و تنشهای زندگی و حتی خود وجود آدمی در عشق ذوب میشوند و دیگر چیزی از آن باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: هرچه از در ما وارد شود، دیگر از ما نشانی باقی نمیماند؛ این دل و ایمان و جسم و جان و سر و پا همه از بین میروند.
هوش مصنوعی: چشم آن زیبا که خود را پنهان کرده بود، به قلب من نگاهی انداخت که دیگر نه پنهان میماند و نه آشکار.
هوش مصنوعی: سخن و پیام عشق به گونهای برای من روشن شد که دیگر هیچ پیچیدگی و معمایی نداشت و فهمیدم. عقل و درک من نتوانسته بود به آن روشنی دست یابد.
هوش مصنوعی: حیلهها و نیرنگهای ما به حالت و وضعیتی تبدیل شدند و تمامی نیرنگها و تدابیر ما از بین رفت. حالا وضعیت ما به معنای واقعی تبدیل شده و دیگر هیچ نام و اسمی از آن باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دام دوگانگی و دغدغههای زندگی گرفتار بودم، دلمشغول به مال و دنیا بودم. اما زمانی که از آن دوگانگی فاصله گرفتم، دیگر زحمتی برای من از آن دنیای فانی باقی نماند.
هوش مصنوعی: دل من دردی را تحمل کرد که به شکلی عمیق و گسترده است که هیچ نشانی از آن در دریا باقی نماند.
هوش مصنوعی: ای آرزوی دل من، از دو جهان یا بگذار فقط یک نگاه به من بیندازی، زیرا دیگر چیزی برای خواستن در دل ندارم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من به هر دلیلی خیال و سرگشتگی داشتم، اما فکر و توجه من فقط به تو معطوف شد و دیگر هیچ آشفتگی برایم باقی نماند.
هوش مصنوعی: شب گذشته با درد تو گفتم که مراقب باش، آن شخص گفت: اوحدی، تسلیم سرنوشت شو، زیرا که هیچ راهی برای فرار باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.