عرق چو از رخت، ای سرو دلستان، بچکد
ز خاک لاله برآید، ز لاله جان بچکد
هزار سال پس از مرگ زنده شاید بود
به بوی آب حیاتی کزان دهان بچکد
ازان حدیث لبت بر زبان نمیرانم
که نازکست، مبادا که از زبان بچکد
ز شرم روی تو در باغ وقت گل چیدن
گل آب گردد و از دست باغبان بچکد
به حسرت رخ چون آفتابت اندر صبح
ستاره گردد و از چشم آسمان بچکد
مرا تنیست که گویی، همین نفس برود
ترا رخیست که پنداری: این زمان بچکد
معلقست دل من به طاعت تو چنان
که گر به خونش اشارت کنی روان بچکد
به دست خویش بیند ای بام چشم مرا
که او خراب شود گر بدین نشان بچکد
چه سود چاه زنخدان سرنگون که تراست؟
چو قطرهای نگذاری که رایگان بچکد
زمان زمان به زلال لب تو تشنه ترم
اگر چه شعر بگویم، که آب از آن بچکد
نگاه داشتهام خون اوحدی، تا تو
رها کنی که: بر آن خاک آستان بچکد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است و از ذوق و احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق حکایت میکند. شاعر به توصیف جلوههای دلنشین و تأثیرگذار زیبایی آن معشوق میپردازد و از عواطفی چون عشق، حسرت و طراوت زندگی سخن میگوید. او تصوّراتی از اثرات عاشقانه زیبایی معشوق را در طبیعت و زندگی بیان میکند، مثلاً وقتی عرقی از بدن او بچکد، یا شرم و خجالت او در زمان چیدن گل. همچنین، او از وابستگی و دلدادگی خود به معشوق صحبت میکند و اشارهای به فرابشری و زوال زندگی در غیاب او دارد. در کل، این شعر ترکیبی از عشق، زیبایی و احساساتی است که با هر کلمه و تصویر به دل خواننده مینشیند.
هوش مصنوعی: زمانی که عرق از بدن تو، ای سرو زیبای دلها، بریزد، از خاک لالهها جوانه میزند و جان از لالهها سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: هزار سال بعد از مرگ، ممکن است انسان زنده بماند به خاطر بویی از آب حیات که از دهانش بچکد.
هوش مصنوعی: نمیخواهم از آن داستانی که از لبت شنیدم صحبت کنم، زیرا لطافت و نازکیاش باعث میشود که با هر کلمهای بترسد و نرمیاش از بین برود.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیا از چهره تو، وقتی در باغ به چیدن گل مشغولم، گلها آب میشوند و از دست باغبان میافتند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چهرهات، مانند ستارهای در صبح زود روشن میشوم و اشکهایم از چشمان آسمان فرو میچکد.
هوش مصنوعی: من بدنی ندارم که با آن صحبت کنم، همین نفس من رفتم و چهرهات را دیدم که گویی در این لحظه دارد به ناز و غفلت میگذرد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر اطاعت از تو به شدت وابسته شده است، به طوری که اگر اشارهای به خون آن بکنی، به راحتی از آن بریزد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آرامش و امنیت، باید خودت تلاش کنی و چشم از آنچه که به تو آسیب میزند، دور نگهداری. اگر بر روی نشانههایی که تو را میآزارد، تمرکز کنی، ممکن است به تخریب و نابودی برسی.
هوش مصنوعی: چه فایده دارد که چاه بر روی زانوی تو باشد، وقتی که تو اجازه نمیدهی حتی یک قطره از آن به زمین بیفتد و هدر رود؟
هوش مصنوعی: این زمان، من همچنان به لبهای زلال تو تشنهام، هرچند که شعر بگویم، اما این شعر فقط به اندازهی قطرهای آب که از آن بچکد، ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: نگاه داشتهام خون اوحدی، تا تو رها کنی که: بر آن خاک آستان بچکد من خون اوحدی را نگه داشتهام تا تو به آزادی برسی و جایی که آن خون بر روی خاک آستان بریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سفیده دم چو در از ابر درفشان بچکد
به کام لاله و سون زلال جان بچکد
روان کن آن می چون آفتاب گرماگرم
چنان که خوی ز بناگوش دوستان بچکد
شراب آب حیات است وجان ما مسرور
[...]
ز تاب می چو خوی از روی دلستان بچکد
مرا ز نرگس تر آب ارغوان بچکد
ز غنچه لب یاقوت رنگ او چه عجب
که خون شود دل لعل از عروق کان بچکد
زرنگ و بوی ندانم گلاب یا عرق است
[...]
سحاب بهر یمین پادشاه روی زمین
به رقعهای که ز خطش زلال جان بچکد
سواد شعر مرا التماس کرد از من
کنم به دیده سودای که آب از آن بچکد
چنان که قطرهٔ شبنم ز ارغوان بچکد
عرق ز عارض آن ماه مهربان بچکد
ز شرم آتش و آب رخش به طرف چمن
گل آب گردد و بر روی گلستان بچکد
اگر ز دیدهٔ من یک زمان نهان گردد
[...]
عجب مدار گرم دل ز دیدگان بچکد
ز شوق تیغ تو خون گردد آن زمان بچکد
چو وصف نازکی عارضت کنم دائم
به لب نیامده حرف از سر زبان بچکد
حدیث لعل لبت گر کنم عجب نبود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.