دلی که با سر زلف تو آشنا باشد
گمان مبر که ز خاک درت جدا باشد
اگر تو همچو جهان خرمی،ولیک جهان
تو خود معاینه دانی که بیوفا باشد
به گوشهٔ نظری کار خستگان فراق
بساز، از آنکه ترا نیز کارها باشد
در آرزوی نسیمی ز زلف تو جانم
همیشه منتظر موکب صبا باشد
ولیک زلف ترا، با همه پریشانی
نظر به حال پریشان ما کجا باشد؟
چه طالعست دل اوحدی مسکین را؟
که دایما به غم عشق، مبتلا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان عشق و دلتنگیهای خود میپردازد. او میگوید که قلبی که با زیباییهای معشوق آشناست هرگز نمیتواند از او جدا شود. شاعر به وفای معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر معشوق به زیبایی جهان باشد، خود بهتر از هر کسی میداند که بیوفایی چه چیزی است. او در انتظار نسیمی از سوی محبوب است و در عین حال احساس میکند که حال او و دلش در شرایط پریشانی قرار دارد. در نهایت، شاعر به درد و رنج ناشی از عشق اشاره میکند و به ناامیدیهایش در این راه اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: دلهایی که با زیبایی و ناز زلف تو ارتباط دارند، هیچوقت گمان نکن که از عشق و محبت تو جدا خواهند شد.
هوش مصنوعی: اگر تو به زیبایی و خوشبختی مانند جهان هستی، باید بدانی که این جهان خود، بیوفا و ناپایدار است.
هوش مصنوعی: به افرادی که در آزار و رنج فراق به سر میبرند، توجهی داشته باش و به آنها کمک کن، چون خودت هم با چالشها و مسائل زیادی دست و پنجه نرم میکنی.
هوش مصنوعی: همیشه منتظر نسیمی از موهای تو هستم، تا جانم را تازه کند.
هوش مصنوعی: اما زلف تو، با تمام درهمریختگیاش، کجا میتواند به حال آشفته ما توجه کند؟
هوش مصنوعی: دل اوحدی مسکین به چه تقدیری دچار است؟ که همواره در غم عشق گرفتار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال دوست چه آمد ز دوست بیطمعی
چه قیمت آورد آن چیز کش بها باشد
عطا دهنده ترا بهتر از عطا به یقین
عطا چه باشد چون عین کیمیا باشد
اگر چه عشق بتان سر به سر بلا باشد
دلم به عشق همه ساله مبتلا باشد
دلم بلای من و عاشقی بلای دل است
بلا که دید که همواره در بلا باشد
غلام قامت آنم که قامتم همه سال
[...]
پناه ملک جهان شهریار روی زمین
تویی که حکم تو بر آسمان روا باشد
جواب امر ترا آسمان دهد لبیک
اگر چو کوه سما قابل صدا باشد
سپهر جاده مقصود خود نیابد باز
[...]
هزار خویش که بیگانه از خدا باشد
فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد
غم گدا که بود، زیر پا کرا باشد؟
منم به سوز و گدازش، به یاد سیم برت
چو مفلسی که هوسناک کیمیا باشد
یگانه با تو چنانم که در جدایی تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.