دیگر مرا به ضربت شمشیر غم بزد
فریاد ازین سوار، که صید حرم بزد!
عزلت گزیده بودم و کاری گرفته پیش
یارم ز در درآمد و کارم به هم بزد
دم در کشیده بود دل من ز دیر باز
آتش در اوفتاد به جانم، چو دم بزد
درویش را ز نوشت شاهی خبر نشد
تا روزگاز نوبت این محتشم بزد
چون دیده بر طلایهٔ حسنش نظر فگند
عشقش به دل در آمد و حالی علم بزد
هی نیزهٔ ستیزه که مریخ راست کرد
شمشیر خوی او همه را چون قلم بزد
صد بار چین طرهٔ پستش ز بوی مشک
بر دست باد قافلهٔ صبح دم بزد
آیینهٔ دو عارض او از شعاع نور
بسیار سنگ طعنه که بر جام جم بزد
گفتم که: بر دلم نکند جور و هم بکرد
گفتا: بر اوحدی نزنم زخم و هم بزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق خود از عشق و غم میپردازد. او از درد و رنج ناشی از عشق سخن میگوید و به سوار (نماد معشوق) که دلش را با دیدن خود میشکند، اشاره میکند. در عزلت خود به سر میبرد و ناگهان یار وارد زندگیاش میشود و همه چیز را برهم میزند. دلش مدتها در انتظار بوده و اکنون با شعله عشق روشن میشود. او با توصیف زیباییهای معشوق خود، عشق را به عنوان عاملی قوی میداند که تمام دردها و زخمها را به حاشیه میبرد. به طور کلی، این شعر نمایانگر عشق و تأثیر عمیق آن بر روح و دل انسان است.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم تحمل کنم، درد و غم به من ضربه میزند. از این سوار فریاد میزنم، که به حریم من حمله کرده و مرا آسیب میزند!
هوش مصنوعی: من به گوشهنشینی پرداخته بودم و در پی انجام کاری برای محبوبم بودم که ناگهان از در وارد شد و همه چیزم به هم ریخت.
هوش مصنوعی: دل من از مدتها پیش آرامش نداشت و با هر نفسی که کشیدم، مثل اینکه آتش در وجودم شعلهور شد.
هوش مصنوعی: درویش تا زمانی که نوبت به این شخصیت محترم رسید، از خبر شاهی بیخبر ماند.
هوش مصنوعی: به محض اینکه نگاهش به زیبایی او افتاد، عشقش به دلش راه پیدا کرد و حالتی شگفتانگیز به او دست داد.
هوش مصنوعی: ای نیزهٔ جنگی که مریخ آن را به ستیز برانگیخت، شمشیر او همه را مانند قلم بزد.
هوش مصنوعی: صد بار موهای نرم و تابدار او به خاطر بوی خوش مشک در دست باد صبحگاهی قرار گرفت و صبح را سرشار از عطر و زیبایی کرد.
هوش مصنوعی: چهرهی او مانند آینه است که به خاطر تابش نور زیاد، زیباییاش را به نمایش میگذارد، همانطور که سنگی به جام جمشید زخم میزند.
هوش مصنوعی: گفتم که دلم را آزاری نمیدهد و او هم گفت: بر کسی که و به او دست نزن، زخم نخواهم زد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.