زلف را تاب دام و خم برزد
همه کار مرا بهم برزد
دفتر دوستان خود میخواند
به سر نام من قلم برزد
صورت ماه را رقم بستر
آنکه این چهره را رقم برزد
آتشی کندرین دل از غم اوست
به سر شعلهای غم برزد
گلبن وصل او به طالع من
سر به سر غنچهٔ ستم برزد
شد ز چشم ترم به خشم، چو دید
لب خشک مرا، که نم برزد
آه کردم ز درد عشقش و گفت:
اوحدی را ببین، که دم برزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و دلتنگی شاعر است. شاعر به زیبایی محبوبش اشاره میکند و از تاثر و درد عشق میگوید. محبوبش با زلف و چهرهاش، دنیای شاعر را تحت تاثیر قرار میدهد و او را به شدت دچار غم و اندوه میکند. شاعر از احساسات عمیق خود و تاثیراتی که عشق بر او گذاشته، حرف میزند و به نوعی از خشم و حسرت نیز در اثر از دست دادن محبوبش یاد میکند. در نهایت، شاعر به خود میبالد که حتی در این وضعیت، احساساتی قوی دارد.
هوش مصنوعی: زلف پیچیدهات مانند دامم را محاصره کرد و به خاطر آن، همه امورم به هم ریخت و نا مرتب شد.
هوش مصنوعی: قلم بر روی نام من در دفتر دوستانم خط میکشد.
هوش مصنوعی: صورت ماه را بر روی بستر خود کشیده و این چهره را همانند نقش و نگاری بر روی آن به تصویر کشیده است.
هوش مصنوعی: این دل از غم او آتش گرفته است و شعلههای غم را به سر میزند.
هوش مصنوعی: باغ وصل او به خوشبختی من تمام غنچههای ستم را از سر برداشت.
هوش مصنوعی: از آنجا که چشمانم پر از اشک شده بود، وقتی که لبهای خشک مرا دید، از خشم به تپش درآمد.
هوش مصنوعی: از شدت عشقش نالهایی کردم و او گفت: ببین اوحدی را که بیتأمل صحبت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خسرو صبح چون علم بر زد
لشکر شام را به هم بر زد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.