دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟
کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟
بر درت سگ وطنی دارد و ما را نه، که چه؟
به سگانت نظری هست و بمانیست چرا؟
هر که قتلی بکند کشته بهایی بدهد
تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟
خون من ریزی و چشم تو روا میدارد
بوسهای خواهم و گویی که: روانیست، چرا؟
شهریان را به غریبان نظری باشد و من
دیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟
من و زلف تو قرینیم به سرگردانی
من ز تو دورم و او از تو جدا نیست چرا؟
دیگران را همه نزدیک تو را هست و قبول
اوحدی را ز میان راه وفا نیست چرا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از محبوب خود میپرسد که چرا در دل او وفای واقعی وجود ندارد و به طعنه میگوید که حتی کافران دل نرمتری دارند. او حسرت میخورد که در مقابل محبوبش هیچ جایگاهی ندارد، در حالی که حتی سگهای او هم مورد توجه هستند. شاعر در ادامه به این موضوع اشاره میکند که هر کس که گناهی مرتکب شود باید بهایش را بپردازد، ولی او خود کشته شده و هیچ امیدی به جبران ندارد.
او میگوید خونش به راحتی ریخته میشود و محبوب به این موضوع بیتوجه است. در مورد بیتوجهی دیگران به خود و وفای نداشتن آنها در شهر محبوبش صحبت میکند و از سرگردانی خود در عشق محبوب میگوید. در نهایت، او احساس تنهایی و بیتوجهی را نسبت به خود به تصویر میکشد و از عدم وفا و نزدیکی در روابطش گله میکند.
هوش مصنوعی: عزیزم، چرا دل تو نسبت به وفا و انصاف سخت شده است؟ حتی کسانی که ایمان ندارند، دلهایشان نرم و مهربان است، اما دل تو چرا اینگونه نیست؟
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که درب خانهات نگهبانی وفادار و مطمئن وجود دارد، اما ما هیچکدام را نداریم. سوال این است که با وجود این وفاداری، چرا به ما توجهی نمیکنی؟
هوش مصنوعی: هر کسی که مرتکب قتلی شود، باید بهای آن را بپردازد. تو مرا کشتی، اما امیدی به دریافت بهایی از تو ندارم. چرا اینطور است؟
هوش مصنوعی: من از دست تو آزردهام و تو به راحتی میتوانی به من آسیب برسانی. من از تو یک بوسه میخواهم و به نظرم میرسد که این خواستهام بیپایه و اساس است. چرا که تو در عین حال که به من صدمه میزنی، باز هم به راحتی این اقدام را میپذیری.
هوش مصنوعی: مردم یک شهر معمولاً به غریبهها توجهی دارند و به آنها اهمیت میدهند، اما من در شهر شما این قاعده را ندیدم. دلیلش چیست؟
هوش مصنوعی: من و زلف تو همیشه در حال سردرگمی هستیم. من از تو دور هستم و زلف تو هم از تو جدا نیست؛ پس چرا این حالت ادامه دارد؟
هوش مصنوعی: چرا دیگران را همیشه به خود نزدیک میبینی، اما وفای اوحدی از وسط راه گم شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۵
شهریان را به غریبان نظری باشد و من
دیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟
تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.