باز کی بینم رخ آن ماه مهر افروز را؟
گل رخ سیمین بر دل دزد عاشق سوز را؟
دولت پیروز اگر بنشاندش بار دگر
در بر من، شکر گویم دولت پیروز را
گر رسیدم از لبش روزی به کام دل، رواست
زانکه شبها از خدا میخواستم این روز را
همچو فرهاد از غمش روزی به صحراها روم
تا ببینند این جوانان عشق پیرآموز را
روز وصل از غمزهٔ او جان سر گردان من
چون تحمل کرد چندان ناوک دلدوز را؟
با وصال او دلم را نیست پروای بهشت
در چنان عیدی کسی یاد آورد نوروز را؟
دوش میآمد سوار از دور و من نزدیک بود
کز سرشادی ببوسم پای اسب بوز را
مدعی را دل ببرد از چشم مست شیرگیر
هر که باشد شیرگیر آسان بگیرد یوز را
اوحدی، گر قبلهٔ اقبال خواهی سجده کن
آفتاب روی آن شمع جهانافروز را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و دلربایی محبوب خود اشاره میکند و ابراز اشتیاق میکند که دوباره چهرهاش را ببیند. او از احساسات عاشقانه و دلتنگی برای وصال محبوب سخن میگوید و بیان میکند که چقدر برای رسیدن به او و داشتن moments شاد از خدا خواسته است. شاعر همچنین به سختیهای عشق و چالشهایی که در این مسیر وجود دارد اشاره میکند و در نهایت، از دلمشغولیهای خود نسبت به وصال و شادیهایی که با محبوب تجربه میکند، صحبت میکند. او به زیبایی و درخشندگی محبوبش به عنوان منبعی برای الهام و امید اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کی دوباره چهره آن ماه روشن را میبینم؟ آن گل زیبا که دل عاشق را میسوزاند.
هوش مصنوعی: اگر بار دیگر نعمت و خوشبختی بر من نازل شود، از صمیم قلب از آن نعمت قدردانی و سپاسگزاری خواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگر روزی به آرزویم از لب او برسم، حق دارم، زیرا شبها از خدا این روز را خواسته بودم.
هوش مصنوعی: به مانند فرهاد، یک روز از ناراحتیام به دشتها میروم تا این جوانان عشق را که از عشق پیران درس میآموزند، ببینم.
هوش مصنوعی: در روزی که به وصال محبوب رسیدم، جان حیران و بیقرار من چگونه میتواند تاب تحمل این تیرهای عشق را داشته باشد؟
هوش مصنوعی: وقتی به دیدار او میرسم، دیگر برایم مهم نیست بهشت چیست؛ در چنین لحظهای هیچکس به یاد نوروز نمیافتد.
هوش مصنوعی: شب گذشته، سواری از دور نزدیک میشد و من به خاطر خوشحالی بسیار نزدیک بودم که پای اسب او را ببوسم.
هوش مصنوعی: مدعی با چشمان جذاب و دلربا، هر کسی را که بخواهد، به راحتی فریب میدهد. شیرگیر، به راحتی میتواند یوز را شکار کند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به خوشبختی و موفقیت برسی، باید به آفتاب، که نماد روشنی و امید است، احترام بگذاری. این آفتاب، همانند شمعی است که جهان را روشن میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را
باز آبی بر زن آن روی جهان افروز را
باز بر عشاق صوفی طبع صافی جان گمار
آن دو صف جادوی شوخ دلبر جان دوز را
باز بیرون تاز در میدان عقل و عافیت
[...]
از باد اندر فتاد این سرخ سر چیغوز را
باز بتوان معز کردن بر سر او . . . وز را
چون ستان من باز گردم سرش بر گنبد رسد
چون سقونی لعل سازد گنبد پیروز را
بامدادان در شود بیرون نیاید شام را
[...]
باز باد اندر فتاد این سراسقنقوز را
پاره بتوان کرد گویی بر سر او گوز را
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
شب همه شب انتظار صبحرویی میرود
کان صباحت نیست این صبح جهانافروز را
وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او
[...]
پیش دلسوزان درآر آن شمع بزمافروز را
تا بیاموزد ز جان دردمندان، سوز را
تا جهان از پرتو شمع جمالش روشن است
هیچ رونق نیست خورشید جهانافروز را
زخم اگر دانم که از دست بلورین وی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.