گو: هر که در جهان به تماشا روید و گشت
ما را بس این قدر که: به ما دوست بر گذشت
تا او ز نقش چهرهٔ خود پرده بر گرفت
ما نقش دیگران ز ورق کردهایم گشت
وقتی ز خلق راز دل خود نهفتمی
اکنون نمیتوان، که ز بام او فتاد تشت
انصاف داد عقل که: در بوستان حسن
دست زمانه بهتر ازین شاخ گل نکشت
با دوست هر کجا که نشینی تفرجست
خواهی میان گلشن و خواهی کنار دشت
روزی شنیدمی به تکلف حدیث خلق
عشق آمد، آن حدیث به یک باره در نوشت
آسان بود به سوی کسان رفتن، اوحدی
اندیشه کن که: گم نشوی وقت بازگشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عمق روابط انسانی و عشق میپردازد. شاعر میگوید که اگرچه در جهان زیباییها و تماشاهای زیادی وجود دارد، اما برای او مهمتر از همه دوستی است که از کنار او گذشته است. او به این نکته اشاره میکند که وقتی پرده از چهره محبوب برداشته میشود، او دیگر به زیباییهای دیگران توجه نمیکند. شاعر به قدرت و زیبایی عشق اشاره کرده و میگوید که با دوست هر جایی که باشی، لحظات خوشی را تجربه میکنی. در انتها، به اهمیت فکر کردن و احتیاط در روابط اشاره میکند تا در آینده گم نشود.
هوش مصنوعی: بگو: هر کسی که به تماشای این دنیا میرود و به گشت و گذار مشغول است، برای ما همین اندازه کافی است که یک دوست به ما سر بزند و بر ما بگذرد.
هوش مصنوعی: وقتی او پرده از چهرهاش برداشت، ما به سادگی توجهمان به دیگران و نقشهایشان جلب شد.
هوش مصنوعی: زمانی که راز دل خود را از دیگران پنهان کردم، حالا دیگر نمیتوانم آن را افشا کنم، زیرا پردهاش به طور ناخواسته افتاده است.
هوش مصنوعی: عقل به درستی میگوید که در باغ زیبایی، زمانه نتوانسته است گلی بهتر از این شاخ گل پرورش دهد.
هوش مصنوعی: هر جا که با دوستت بنشینی، لذت و خوشی همراهت خواهد بود؛ چه در میان باغی پر از گل و چه در دشت باز.
هوش مصنوعی: روزی داستانی از عشق و خلقت آن شنیدم که همهچیز را تحت تأثیر قرار داد، و آن داستان به طور ناگهانی بر من آشکار شد.
هوش مصنوعی: رفتن به سوی دیگران کار دشواری نیست، ولی اوحدی، به فکر باش که مبادا در زمان برگشت گم شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از لاله و بنفشه همه کوهسار و دشت
سرخ و سپید گشت چو دیبای پایرشت
برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت
چون باد نوبهار برو دوش برگذشت
شکلی نهادهاند حکیمان روزگار
اعداد آن به رمز بخواهم همی نوشت
جشن عرب به سال درو اختران چرخ
نقش مهین کعب ببین این نکو سرشت
میعاد وضع حمل و نماز و خدای عرش
[...]
چرخش چگونه خورد و سپهرش چگونه کشت؟
بختش بپای حادثه ها کشت یا بمشت؟
با او چگونه گشت جهان سود یا زیان
با او چگونه رفت فلک نرم یا درشت؟
هم رُقعه دوختن بِهْ و الزامِ کنجِ صبر
کز بهرِ جامه، رُقعه بَرِ خواجگان نبشت
حقّا که با عقوبتِ دوزخ برابر است
رفتن به پایمردیِ همسایه در بهشت
بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت
با دوستان همدم و یاران خوش جهشت
گر بشنوی وگرنه به احکام معنوی
اینک کنار کوثر و اینک در بهشت
با جاهلان معامله در بحث معرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.