گنجور

 
اوحدی

در خرابات عاشقان کوییست

وندرو خانهٔ پریروییست

طوق‌داران چشم آن ماهند

هر کجا بسته طاق ابروییست

به نفس چون نسیم جان بخشد

هر کرا از نسیم او بوییست

ورقی باز کردم از سخنش

زیر هر توی آن سخن توییست

من ازو دور و او به من نزدیک

پرده اندر میان من و اوییست

سوی او راهبر ندانم شد

تا مرا رخ به سایه و موییست

اوحدی، با کسی مگوی دگر

نام آن بت، که نازکش خوییست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

سبب عاشقان نه نیکوییست

آفت دلبران نه مه روییست

عشق ذات و صفات شرکت نیست

بت پرستیدن از سیه روییست

عشق هم عاشقست و هم معشوق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
اوحدی

در خرابات عاشقان کوییست

وندر آن خانه یک پری‌روییست

طوقداران چشم آن ماهند

هر کجا بسته طاق ابروییست

در خم زلف همچو چوگانش

[...]

هلالی جغتایی

هر بنفشه که بر لب جویی‌ست

گره زلف عنبرین‌مویی‌ست

ملک‌الشعرا بهار

راستی جای پرهیاهوئیست

وز پی دفع خواب داروئیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه