ای دل، تویی و من، بنشین کژ، بگوی راست
تا ز آفرینش تو جهان آفرین چه خواست؟
گر خواب و خورد بود مراد، این کمال نیست
ور علم و حکمتست غرض، کاهلی چراست؟
عقل این بود که: ترک بگویند فعل کژ
هوش این بود که: پیش بگیرند راه راست
تو نامهٔ خدایی و آن نامه سر به مهر
بردار مهر نامه، ببین تا درو چهاست؟
ار نامه روشنست نمودار هر دو کون
بر خواند این نموده دلی کندرو صفاست
ترکیب ماست زبدهٔ اجزای کاینات
مانند زبدهای که برون آوری ز ماست
آنی که هر دو کون به دکان راستی
نزدیک عقل یک سر موی ترا بهاست
زین آفرینش آنچه تو خواهی، ز جزو و کل
در نفس خود بجوی، که جامی جهان نماست
این جام را جلی ده و خود را درو ببین
سری عظیم گفتم، اگر خواجه در سراست
لیکن ترا چه طاقت دیدار خویشتن؟
کز بند خویشتن دل دون تو بر نخاست
زین چیزها که داری و دل بستهای درو
دریاب: تا چه چیز ترا روی در بقاست؟
نفسست و حکمت آنکه نمیرد به وقت مرگ
وین آلت دگر همه را روی در فناست
این گنج مال و خواسته کاندوختی به عمر
میدان که: یک به یک ز تو خواهند بازخواست
گردانه خرد می نشود جز به آسیاب
ما دانهایم و گردش این گنبد آسیاست
دیگیست چارخانه، که سرپوش آن تویی
این چار طبع را، که ز بهر تو ماجراست
گفتی: به سعی مایهٔ دنیا فزون کنم
دنیا فزود، لیک ببین تا: ازین چه کاست؟
دنیا و دین دو پلهٔ میزان قدرتست
این پله چون به خاک شد، آن پله بر هواست
ای صاحب نیاز، نمازی که میکنی
گو: مردمش مبین، اگرت روی در خداست
بیناست آن نظر که ازو هست گشتهای
جایی چنین نظر نتوان کرد چپ و راست
حق گفت: «فاستقم» چو وفا از رسول جست
رو مستقیم شو تو، که این صورت وفاست
خاشاک راه دانش در پای جود او
هر گوهر نفیس که در گنج پادشاست
ار گرگ فتنه زود پریشان کند رواست
آنرا که چون کلیم شبان تکیه بر عصاست
چشمش رخ نفاق نبیند، به هیچ وجه
آن کش چهار بالش توفیق متکاست
صوفی شدی، صداقت و صدق و صفات کو؟
صافی شدی، کدورت و حقد و حسد چراست
دست از جهان بشوی و پس آنگاه پیشدار
زیرا که بوسه بر کفدستی چنان رواست
دست کلیم را ید بیضا نهاد نام
کوشسته بود دست ز چیزی که ماسواست
ای سالک صراط سوی، راست کار باش
کان رفت در بهشت که در خط استواست
گفتی که: عارفم، ز کجا دانم این سخن؟
عارف کسی بود که بداند که: از کجاست
گر آشنا شوی بنهی دل برین حدیث
بشنو حدیث اوحدی، ار جانت آشناست
از ظلمت و ز نور درین تنگنای غم
بس پرده و حجاب که در پیش چشم ماست
از پردها گذر چو نکردی، کجا دهند
راهت به پردهای که درو مهد کبریاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با زبانی رمزی و فلسفی، به بررسی حقیقت وجود و ارتباط انسان با خدا میپردازد. شاعر از دل و عقل صحبت میکند و تأکید میکند که نباید در زندگی خود به امور مادی و گذرا پرداخته و از کمالات معنوی غافل شد. او انسان را به جستجوی حقیقت در درون خود دعوت میکند و بر اهمیت علم، حکمت و صداقت تأکید میورزد. به گفته او، دنیا و دین دو رکن است که باید در تعادل باشند و انسان باید در تلاش برای پرورش روح خود باشد. در نهایت، شاعر بیان میکند که تنها با رسیدن به خودآگاهی و حقیقت، میتوان به راه راست هدایت شد.
هوش مصنوعی: ای دل، تو و من کنار هم نشستهایم، بگو تا ببینیم از خلقت تو چه چیزی جهانآفرین خواسته است.
هوش مصنوعی: اگر هدف تنها خوابیدن و خوردن باشد، این به کمال نمیرسد و اگر هدف علم و حکمت باشد، چرا باید سستی کرد؟
هوش مصنوعی: عقل حکم میکرد که از رفتارهای نادرست دست بردارند، در حالی که ناآگاهی به آنها توصیه میکرد که راه درست را انتخاب کنند.
هوش مصنوعی: تو پیامآور خدا هستی و حالا آن پیام را که مهر و موم شده، باز کن و ببین در آن چه رازها و مطالبی نهفته است؟
هوش مصنوعی: اگر نامهای روشن باشد، نشانههای هر دو جهان را بر روی خواند. این امر دل را به صفا و آرامش میرساند.
هوش مصنوعی: ترکیب وجود ما از بهترین و با ارزشترین اجزای جهان است، همانطور که میتوان از ماست، بهترین قسمتها را جدا کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که هر دو طرف به حقیقت نزدیک میشوند، حتی ارزش یک تار موی تو در نظر عقل و خرد بسیار زیاد است.
هوش مصنوعی: از این خلقت، آنچه را که میخواهی، در وجود خودت جستجو کن؛ چون وجود تو مانند جامی است که جهان را در خود به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: این جام را آراسته کن و خود را در آن به شکلی بزرگ مشاهده کن؛ گفتم، اگر صاحب خانه در آنجا باشد.
هوش مصنوعی: تو چقدر میتوانی خود را ملاقات کنی؟ زیرا دل حقیر تو از قید و بند خود آزاد نمیشود.
هوش مصنوعی: به آنچه که داری و به آن وابستهای توجه کن؛ ببین چه چیزی از آن برای تو باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: نفس، جوهر حکمت است که در زمان مرگ از بین نمیرود و در واقع، تنها جسم و ابزارها هستند که به فنا میروند.
هوش مصنوعی: این گنجی که جمعآوری کردهای، بدان که در روز حساب، یکییکی از تو دربارهاش سوال خواهند کرد.
هوش مصنوعی: خرد و فهم انسان مانند دانهای است که تنها در آسیاب ما میتواند به آرد تبدیل شود؛ ما این دانه را داریم و چرخش این جهان مانند یک آسیاب است که در آن به فعالیت ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: در اینجا به یک ظرف چهار خانهای اشاره میشود که درب آن به تو تعلق دارد. این چهار طبع یا مزاج همگی به خاطر تو و به خاطر ماجرایی که به وجود آمده است، وجود دارند.
هوش مصنوعی: تو گفتی: با تلاش و کوشش میخواهم wealth دنیا را افزایش دهم و دنیا هم گشودهتر شد، اما حالا ببین که از این تلاش چه چیزی از دست رفت؟
هوش مصنوعی: دنیا و دین مثل دو پله در ترازو هستند که قدرت را سنجش میکنند. وقتی یکی از این پایهها (دنیا) به زمین بیفتد یا سقوط کند، دیگری (دین) در حالت ناپایداری و بیثباتی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که به چیزهایی نیاز داری، هنگامی که نماز میخوانی، طوری نماز بخوان که مردم آن را نبینند، اگر واقعاً رویات به سمت خداست.
هوش مصنوعی: نگاه واقعی به چیزی است که از آن بدست آمده، در اینجا نمیتوان به سادگی به چپ و راست نگاه کرد.
هوش مصنوعی: حق دستور داد که راست و استوار باش. هنگامی که وفا را از پیامبر جستجو کردی، باید به سمت راست و مستقیم حرکت کنی، زیرا این همان نشانه وفاست.
هوش مصنوعی: راستش، در برابر مهربانی و generosity او، کوچکترین چیزها و بیارزشیها هم اهمیت ندارند، حتی اگر آن چیزها به قیمتیترین جواهرات در گنجینه پادشاه هم مربوط باشند.
هوش مصنوعی: اگر گرگ فتنهای بهسرعت در هم بریزد، این جایز است برای کسی که مانند کلیم (موسی) شبان، به عصای خود تکیه کرده باشد.
هوش مصنوعی: چشمی که به نفاق و دورویی نگاه نکند، هرگز به کسی که حمایت و پشتیبانیاش کم شده، اعتماد نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر خود را عارف و پاکنهاد میدانی، پس صداقت و صفای اخلاقیات کجاست؟ اگر به پاکی و سادگی دست یافتهای، پس چرا هنوز در دل کینه و حسادت وجود دارد؟
هوش مصنوعی: از دنیا دل بکن و سپس پیشقدم شو، زیرا که بوسه بر دست کسی به این زیبایی جایز است.
هوش مصنوعی: دست کلیم (موسى) به علامت و نشانهای روشن تبدیل شد، و او تلاش کرده بود که از چیزهایی غیر از خداوند دست بکشد.
هوش مصنوعی: ای مسافر در راه درست، تلاش کن تا به راستی و درستی پایبند باشی، زیرا کسانی که به بهشت رسیدند، همواره در مسیر درست و متعادل قرار داشتهاند.
هوش مصنوعی: گفتی که: من عارف هستم، اما چگونه میتوانم این را بدانم؟ عارف واقعی کسی است که از منبع این دانایی باخبر باشد.
هوش مصنوعی: اگر با این موضوع آشنا شوی، دل خود را به این داستان بسپار و سخن اوحدی را بشنو، اگر جانت با این ماجرا آشناست.
هوش مصنوعی: در این قفس تنگ غم، پردهها و موانع زیادی از تاریکی و روشنایی وجود دارد که چشم ما را میپوشاند و نمیگذارد واقعیتها را به درستی ببینیم.
هوش مصنوعی: اگر از پردهها و موانع عبور نکردهای، چگونه میتوانی به پردهای که در آن محل عظمت و بزرگی است، راه یابی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد مرا بگیتی دارو پدید نیست
دردی که از فراق بود درد بی دواست
گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی
کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست
ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست
دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست
از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست
وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست
فضل ترا همی نبود منتهی پدید
[...]
این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست
یا خود یکی بلند و بیآسایش آسیاست
لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش
ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»
داناش گفت «معدن چون و چراست این»
[...]
ای با خدای و با همه خلق خدای راست
از داد و راستی همه پیروزئی تراست
ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون
رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست
طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک
[...]
اندر تنور روی چو سوسن فرو بری
چون شمع و گل برآری بازار تنور راست
تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک
طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.