چو دیده کرد نظر، دل دراوفتاد چو دل
در اوفتاد، فرو برد پای مرد به گل
ز دل چو دیده بر نجست و تن ز هر دو به درد
نه عشق باد و نه عاشق، نه دیده باد و نه دل
گر از دو دیده همین دیدهام که: دل خون شد
به سالها نشوند از دلم دو دیده بحل
چو دیدهٔ تو کند میل دانهٔ خالی
دلت به دام بلا میکند، بکوش و مهل
غرور دیده و دل میخوری ز جهل، ولی
سبک ز دل متنفر شوی، ز دیده خجل
ترا چو طرهٔ لیلی فرو کشد به قال
بهوش باش! که مجنون دگر نشد عاقل
شکال پای دلت نیست جز محبت دوست
به دست خویش مکن کار خویشتن مشکل
چو عمر در سر تحصیل این جماعت رفت
که جز ندامت و بیحاصلی نشد حاصل
کناره گیر ز معشوقهای، که روز و شبش
تو در کناری و او از تو دور صد منزل
چو دوست در پی دشمن رود، تو در پی او
مکوش هرزه، که رنجی همیبری، باطل
درین مقام به از راستی نمیبینم
کسی که مهر نورزد، تو مهر ازو بگسل
منت خود این همه گفتم ولیکن از پیدوست
چنان روم، که پیخواجه هندوی مقبل
حدیث عشق بسی گفتم و ندانستم
که: من میانهٔ غرقابم و تو بر ساحل
مرا اگر دوسه روزی بهوش میبینی
گمان مبر تو که: مهرم ز سینه شد زایل
که گر ز خارج من دفتری نپردازم
هزار قصهٔ مجنون بود درو داخل
تو گرم کن نفس خویش را به آتش عشق
رها کن آن دگران را به زیره و پلپل
عبادت از سر غفلت نشاید، ای هشیار
تو مست باش و ز معبود خود مشو غافل
نگاه کردن و مقصود عاشق ار غرضست
غرض مجوی تو، تا عاشقی شوی کامل
ز دوست دوست طلب، علت از میان برگیر
که چون ز وصل بریدی، طمع شدی واصل
گر آرزوست ترا شهر عاشقان دیدن
بیا و دست ز فتراک اوحدی بگسل
و گر مقیم شدی دست بازدار از من
که باد در سر راهست و یار در محمل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان مشکلات و چالشهای عشق و جنون عاشقانه پرداخته است. شاعر از تجربیات خود در عشق و روابط صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که عشق میتواند به همراه درد و رنج باشد. او به خواننده توصیه میکند که از وابستگیهای بینتیجه دوری کند و به حقیقت عشق و محبت توجه کند. همچنین تأکید میکند که در عشق باید با صداقت و بیریایی پیش رفت و از خودفریبی و غفلت پرهیز کرد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که تنها راستی و صداقت در عشق میتواند به خوشبختی منجر شود و باید از تعلقات مضر دوری کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که چشم به جمالی افتاد، دل به آن عشق ورزید. و وقتی دل به آن عشق ورزید، پای مرد در گل فرو رفت.
هوش مصنوعی: وقتی دل به تماشای محبوب نپردازد و بدن نیز از عشق درد بکشد، نه عشق وجود دارد و نه عاشق، نه دیدهای هست و نه دلی.
هوش مصنوعی: اگر همین دو چشم را دارم، دل من به خاطر سالها غمگین و خونین شده است؛ اما این دو چشم هیچ چیزی از دل من نشان نمیدهند.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمان تو به چیزی بیاهمیت توجه کند، دل تو را در دام درد و مشکل atrap میکند. بنابراین، تلاش کن و اجازه نده که این اتفاق بیفتد.
هوش مصنوعی: تو به خاطر نادانی از دل و چشم خود ناراحت میشوی، اما اگر از دل سبکی کنی و دلت را راحت کنی، از آنچه که در چشمهایت میبینی شرمنده نمیشوی.
هوش مصنوعی: اگر موی زیبای کسی مانند موی لیلی بر تو بیفتد، باید هوشیار باشی! چون مجنون هرگز عقل خود را بازیابی نکرد.
هوش مصنوعی: هیچ مشکلی در دل تو وجود ندارد جز عشق به دوست. پس خودت را در کارهایی سخت درگیر نکن.
هوش مصنوعی: وقتی که عمر فرد در تلاش برای یادگیری و کسب دانش این گروه صرف شد، به جز پشیمانی و بیفایده بودن، نتیجهای به دست نیامد.
هوش مصنوعی: از کسی دوری گزین که هر روز و شب تو در کنارش هستی و او از تو صد منزل فاصله دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که دوست به دنبال دشمن میرود، تو به دنبالش نرو و خودت را در این آزار قرار نده، چون تنها زحمت بیهودهای را تحمل میکنی.
هوش مصنوعی: در این موقعیت، به جز راستگویی کسی را نمیشناسم که عشق و محبت نشان دهد، پس تو هم ارتباط خود را با او قطع کن.
هوش مصنوعی: من این همه سخن دربارهی لطف و محبت گفتم، اما همچنان در پی دوستی میروم که مانند خواجهای هندی مقبول و محبوب است.
هوش مصنوعی: در مورد عشق صحبتهای زیادی کردهام، اما نمیدانستم که من در وسط دریا غرق شدهام و تو در سواحل امن ایستادهای.
هوش مصنوعی: اگر چند روزی مرا خوشحال و سرحال میبینی، فکر نکن که محبت و عشق من نسبت به تو کم شده یا از بین رفته است.
هوش مصنوعی: اگر من از دنیای بیرون چیزی ننویسم، در دل خود هزاران داستان از مجنون وجود دارد.
هوش مصنوعی: خودت را با عشق پرحرارت کن و اجازه بده آنهایی که نمیدانند، در زندگی خود گرفتار بمانند.
هوش مصنوعی: عبادت را بیتوجهی نمیتوان انجام داد. ای آگاه، باید در حال سرخوشی باشی و هرگز از خداوند خود غافل نشوی.
هوش مصنوعی: اگر به عشق نگاه کنی و هدف واقعیات را بشناسی، به دنبال هدفی نروید. برای اینکه به عشق حقیقی برسید، باید خود را بهطور کامل وقف آن کنید.
هوش مصنوعی: از دوست، دوستی بخواه و علتها را کنار بگذار؛ زیرا وقتی از وصال او جدا شدی، دیگر امیدت به وصال او قطع شده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی آرزو کنی که شهر عشق را ببینی، بیا و از بند و زنجیرهای زندگی معمولی رها شو.
هوش مصنوعی: اگر در جایی ساکن شدی، دستت را از من دور نگهدار؛ چون مانعهای زیادی در سر راه وجود دارد و یار در سفر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واصْبَحْتُ یَوْمَ النَّفْرِ و العیسُ تَرْحَلُ
وَکانَ حُدَی الحادی بِنَا و هُوَ مُعْجِلُ
اُسائِلُ عَنْ سلمی فَهَلْ مِنْ مُخَبِّرٍ
بسانَّ له علماً بها أیْنَ تنزلُ
لَقَد اَفْسَدَتْ حجّی و نُسْکی و عُمرتی
[...]
طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل
مگر به خالق و دادار خلق عز و جل
حرام را چو ندانستمی همی ز حلال
چو سرو قامت من در حریر بود و حلل
به طبع رفت به زیرم همی جهان جهان
[...]
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل
جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل
چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا
ز نعمت تو بود مغز استخوان بمثل
اگر ز فکرت تو دوش خواب خوش کردم
[...]
ایا چراغ شهان جهان امیر اجل
بدست مایه پیروزی و بتیغ اجل
بابر و دریا ماند بنانت گاه سخا
ببرق و صاعقه ماند سنانت گاه جدل
بدانش ودهش و جود و داد و دولت و دین
[...]
خجسته بادا بر خواجه عمید اجل
خجسته عید رسول خدای عزوجل
عماد ملک و ملک بوالفرج مفرج غم
که هم عماد جلالست و هم عمید اجل
اساس نصرت نصربن رستم آن که به دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.