اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۶۶
چندت گویم گر سر مردم داری
می باش دلا گر سر مردم داری
تا کی جویی زمردمی بیزاری
یکباره چرا زمردمی بیزاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به بیان اهمیت ارتباط با مردم و جامعه میپردازد. او از کسی میخواهد که اگر به فکر دیگران و جامعه است، باید در میان مردم حاضر باشد و از تنهایی و جدا شدن از آنها بپرهیزد. سوالی هم مطرح میکند که چرا کسی باید از همدلی و نزدیکی با دیگران بیزار باشد در حالی که زندگی اجتماعی نیازمند تعامل و محبت است. خلاصه اینکه، پیام اصلی این است که باید به مردم و ارتباطات اجتماعی اهمیت داد و از جدایی پرهیز کرد.
هوش مصنوعی: اگر به Care و محبت مردم اهمیت میدهی، بیشتر صحبت نکن و فقط در عمل نشان بده.
هوش مصنوعی: چرا همچنان از مردمی که مانند زمرد هستند، دوری میکنی؟ چرا یکباره میخواهی از آنها فاصله بگیری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ذات تو در صفات اعیان ساری
اوصاف تو در صفاتشان متواری
وصف تو چو ذات مطلقست اما نیست
در ضمن مظاهر از تقید عاری
من پندارم که هستم اندر کاریی
ای بر سر پنداشت چو من بسیاری
اکنون که نماند با توام بازاریی
در دیده پنداشت زدم مسماری
از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری
در تیره شب از دیده سبل برداری
بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری
کیمخت زمین بماه نو بنگاری
ما را صنما بدی همی پیش آری
وز ما تو چرا امید نیکی داری
رو رو جانا غلط همی پنداری
گندم نتوان درود چون جو کاری
عشق آتشی افروخت که از بسیاری
در دوزخم افکند همی پنداری
دل سوخته بودی به هزاران زاری
گر آب دو چشم من نکردی یاری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.