اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۱۸۰
دانی چه کنی زروی بردار نقاب
تا رنگ رخت به ماه گوید که متاب
گر رنگ رخت برافکند سایه بر آب
ماهی همه آب گردد و آب گُلاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از زیبایی چهره و تأثیر آن بر طبیعت سخن میگوید. او میخواهد برملا شود که اگر نقاب از روی چهره برداری، رنگ رخسارت به قدری زیباست که ماه را به خود جذب میکند. همچنین اگر رنگ رخسارت در آبی منعکس شود، به گونهای است که تمام آب را خوشبو و پراشکال میسازد.
هوش مصنوعی: آیا میدانی چه باید کرد؟ از روی خود پرده بردار تا رنگ چهرهات به ماه بگوید که به طرف تو ننگر.
هوش مصنوعی: اگر رنگ صورت تو بر سطح آب بیفتد، تمام آب تحت تأثیر قرار میگیرد و به گلاب تبدیل میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل بر رخ توست و چشم من غرقه بهآب
من تافته و زلف تو پیچیده بهتاب
زلف تو بر آتش است و من گشته کباب
بیخواب من و نرگس تو مایهٔ خواب
گه میگردم بر آتشِ هجر کباب
گه سرگردانِ بحرِ غم همچو حباب
القصه چو خار و خس درین دیرِ خراب
گه بر سرِ آتشم گهی بر سرِ آب
گر نه سبب تو بودی ای در خوشاب
آدم نروی لمن درین کوی خراب
هجران تو گر زمانه دیدی در خواب
گشتی دل و جان این جهان آتش و آب
آن کس که ز ناصواب بشناخت صواب
بی خدمت تو کرد طلب حشمت و آب
معلوم بود که دانۀ در خوشاب
غواص خردمند نجوید ز سراب
چون آتش و آب از بدی پاکم و ناب
چون آب صفا دارم و چون آتش تاب
در آتش و آبم کند ار چرخ عذاب
بیرون آیم چو زر و در زآتش و آب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.