اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
»
شمارهٔ ۳۲
بر سبزه چو چشم ابر نوروز گریست
بی وصل رخ یار نمی شاید زیست
شد لاله زخاک دیگران مجلس ما
تا سبزهٔ گور ما تماشاگه کیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عواطف و احساسات شاعر در زمان نوروز میپردازد. شاعر از گریه بر سبزه و عذاب دوری از یار صحبت میکند و میگوید که لالهها از خاک دیگران در مجلس او حاضر شدهاند. در پایان، او به فکر میافتد که وقتی گور او سبز است، چه کسی به تماشای آن خواهد آمد. این شعر به طور کلی احساس غم و تنهایی را در کنار شادی نوروز نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در روز نوروز، بارانی که از چشمان ابر میریزد، بر سبزهها میبارد. بدون حضور یار و معشوق، زندگی دشوار و غیرممکن به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: لالهای که از خاک دیگران روییده، در مجلس ما حاضر شده است، پس چه کسی است که به تماشای سبزه روی قبر ما بیاید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با دل گفتم که ای دل احوال تو چیست
دل دیده پر آب کرد و بسیار گریست
گفتا که چگونه باشد احوال کسی
کو را بمراد دیگری باید زیست
امروز به شهر حسن همنام تو نیست
عاشق همه زیر سایه بام تو نیست
ای دوست ندانی که دلارام تو کیست
ای عشق نه آگهی که در دام تو کیست
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
چندان چشمم که در غم هجر گریست
هرگز گفتی گریستنت از پی چیست
من خود ز ستم هیچ نمیدانم گفت
کو با تو و خوی تو چو من خواهد زیست
دشمن چو بدانست که : احوالم چیست
بر تلخی زندگانی من بگریست
بدحال تر از من اندرین عالم کیست ؟
در آرزوی مرگ همی باید زیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.