اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة
»
الفصل الاول - فی الطامات
»
شمارهٔ ۵
مستم دارد زباده ساقی پیوست
مستی که بود جام میش اندر دست
این کار نگر که مر مرا افتاده است
یاران همه از می و من از ساقی مست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حالتی از مستی و شوق اشاره دارد. شاعر به ساقی اشاره میکند که او را در مستی غرق کردهاست و با اشاره به دوستان خود، از خود مینویسد که او تنها کسی است که از ساقی مست شده و بقیه از شراب مینوشند. در واقع، شاعر در این ابیات حس تنهایی و عشق به ساقی را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ساقی مدام مرا مست میکند و آن مستی که در دست دارم، همان جام شراب است.
هوش مصنوعی: این کار را ببین که چه بر من گذشته است؛ تمامی دوستانم در حال نوشیدن شراب هستند، اما من به تنهایی از ساقی مستی مینوشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن یار که عهدِ دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
میگفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست
کز رنج خمار او به جان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو به شب باید جست
چون دیده من دید ترا روز نخست
مسکین دل من هوای دیدار تو جست
اکنون که ترا هوای من نیست درست
یا ناز مکن یا دل من باز فرست
گر سیر شدی بتا ز من در خور هست
زیرا که ندارم ای صنم چیزی لست
رنج دل رنج دیده جز دیده نجست
دانی که شد این گناه بر دیده درست
در جمله جهان صورتی از دیده نرست
کش چندین موج خونش از دیده نشست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.