گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصرالمعالی

هر آدمئی که حی ناطق باشد

باید که چو عذرا و چو وامق باشد

هر کو نه چنین بود منافق باشد

مردم نبود هر که نه عاشق باشد

عین‌القضات همدانی

از عشق همی هلاک عاشق باشد

معشوق اگر چند موافق باشد

او را طمعی بود هم از غایت عجز

این کار بدوبگو چه لایق باشد

مولانا

کی غم خورد آنکه شاد مطلق باشد

واندل که برون ز چرخ ازرق باشد

تخم غم را کجا پذیرد چو زمین

آن کز هوسش فلک معلق باشد

جویای تبریزی

‏«هر کس ز فلک به فضل فایق باشد

شاید که به بندگیش لایق باشد

بر عرش برین مبارکش باد خرام

آنکس که چو من غلام صادق باشد»‏

نشاط اصفهانی

شه نور جهان و سایه ی حق باشد

این سایه باصل خویش ملحق باشد

این زورق شاه است نمودار در آب

یا دریایی میان زورق باشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه