اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۲۴۰ - الخوف
ای دل طمع وصل به بیهوده مدار
کز دوست جز او نیست کسی برخوردار
هر کس زکمال او [ورا] نیست خبر
او در پس پرده مانده ما در پندار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به دل خود هشدار میدهد که به امید وصالی بیفایده نباشد، زیرا تنها دوست حقیقی وجود ندارد. هر کسی از کمالات او بیخبر است و خود او در پس پردهای از رازها قرار دارد، در حالیکه ما در تصورات خود زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: ای دل، انتظار وصل را بیهوده نکش، زیرا از میان همه دوستها، کسی جز او بهرهای ندارد.
هوش مصنوعی: هر کس که از خوبی و کمال او خبر نداشته باشد، اطلاعاتش پشت پرده پنهان مانده و ما در خیال خود به سر میبریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا تو ز دیده اشک بیهوده مبار
دلتنگی من بس است دل تنگ مدار
تو معشوقی گریستن کار تو نیست
کار من بیچاره به من باز گذار
دست من و دامن تو امشب زنهار
از دامن صبح امشبی دست بدار
خون من و گردن تو امشب تا روز
در گردن صبح امشبی دست مدار
چون خیل تو صد باشد و خصم تو هزار
خود را به هلاک میسپاری هش دار
تا بتوانی برآور از خصم دمار
چون جنگ ندانی آشتی عیب مدار
ای لفظ تو چون دیده من گوهربار
با قدر رفیع تو فلک بی مقدار
چون نیست مزاج بنده را طاقت می
گه گه من خسته را معافی می دار
ای شاه جهان،از تو نیاید آزار
دانا دل و عالمی و بختت بیدار
بر خاک درت فتاده ام زار و نزار
از روی کرم ز روی خاکم بردار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.