اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۶
آنجا که سراپردهٔ اِجلالِ جَلال
جانها همه والهاند، زبانها همه لال
دنیا دلِ ما نبرد و عُقبیٰ نبرد
ما را همه مقصودْ وصال است وصال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عظمت جهانی اشاره دارد که در آن جانها به شوق و هیجان فراوان حضور دارند و زبانها از توصیف آن ناتوانند. شاعر به این نکته اشاره میکند که دنیا و زندگی مادی نمیتواند دل را تسخیر کند و آنچه برای انسانها مهم است، رسیدن به وصال و نزدیکی به معشوق و حقیقت است.
هوش مصنوعی: در جایی که شکوه و عظمت الهی حاکم است، همهٔ جانها شگفتزده و حیراناند و هیچکس قادر به سخن گفتن نیست.
هوش مصنوعی: دنیا نتوانست دل ما را برباید و آخرت هم ما را به خود نخواند؛ آنچه برای ما مهم است، پیوستن و وصال است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سه چیز ببرد از سه چیز تو وصال
از رخ گل و از لب مل و از روی جمال
سه چیز ببرد از سه چیزم همه سال
از دل غم و از رخ نم و از دیده خیال
هر نَعت که از قبیل خیرست و کمال
باشد ز نُعوت ذات پاک متعال
هر وصف که در حساب شرّست و وبال
دارد به قصور قابلیات مآل
در هجر همی بسازم از شرم خیال
در وصل همی بسوزم از بیم زوال
پروانه شمع را همین باشد حال
در هجر نسوزد و بسوزد ز وصال
از حمله سمند تو ، ز آسیب نعال
لرزان کند اجزای زمین از زلزال
وز هیبت تیغ تو عدو را مه و سال
الماس رود بجای خون از قیفال
نسگالیده وصال آن مه نیک سگال
افکنده بند با طرب و حسن و جمال؟
هر چند وصال خوش بود در همه حال
خوشتر نبود ز ناسگالیده وصال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.