اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۱۶
ای آنک تو را به هیچ کس نیست نیاز
کوتاه کن این قصّه که شد کار دراز
ما درخور عجز خویشتن می نالیم
تو درخور لطف خویشتن چاره بساز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به خدایی اشاره میکند که برای هیچ چیزی به کسی نیاز ندارد و از او میخواهد که داستان را کوتاه کند زیرا مشکلات او انگار طولانی شده است. او میگوید که ما از ناتوانی خود شکایت میکنیم، در حالی که تو، ای خدا، میتوانی با لطف و کرمت راه حلی برای مشکلات ما فراهم کنی.
هوش مصنوعی: ای کسی که به تو نیازی از سوی کسی دیگر نیست، این داستان را مختصر کن، زیرا کار به طول انجامیده است.
هوش مصنوعی: ما به خاطر ناتوانیمان ناله میکنیم، اما تو بر اساس رحمت و لطفی که داری، راه حلی بیاب.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون کُشته ببینیام، دو لب گشته فراز
از جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشین و میگوی به ناز
«کای من، تو بکشته و پشیمان شده باز»
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز
اندر همه عمر من شبی وقت نیاز
آمد بر من خیال معشوقه فراز
برداشت نقاب مرمرا گفت بناز
باری بنگر که از که ماندستی باز
آن شد که ترا رفت همی با ما ناز
و آن شد که مرا بود بروی تو نیاز
ما ناز تو و نیاز خویش ، ای پرساز
بر سنگ زدیم و صبر کردیم آغاز
چون کشته ببینم دو لب کرده فراز
وز جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشسته می گوی بناز
که کشته ترا من و پشیمان شده باز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.