اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۱۵
نه چارهٔ آنک با تو گردم همراز
نه زَهرهٔ آنک از تو برآرم آواز
کارم زتو البته نمی گیرد ساز
کار من بیچاره حدیثی است دراز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به احساسات عمیق خود اشاره میکند. او از این که نمیتواند به راحتی با معشوقش صحبت کند یا ابراز احساسات کند، ناراضی است. در واقع، او تلاش میکند تا با معشوق ارتباط برقرار کند، اما این ارتباط برایش دشوار و پیچیده است و درد و غمهایش را در لفافهای از شعر بیان میکند.
هوش مصنوعی: نه میتوانم در کنار تو راز دل را بگویم، و نه جرات آن را دارم که از تو صحبت کنم.
هوش مصنوعی: من به وضوح متوجه شدم که کارم به تو وابسته نیست. وضعیت من بسیار دشوار و پر از مشکلات است و داستان من خیلی طولانی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون کُشته ببینیام، دو لب گشته فراز
از جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشین و میگوی به ناز
«کای من، تو بکشته و پشیمان شده باز»
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز
اندر همه عمر من شبی وقت نیاز
آمد بر من خیال معشوقه فراز
برداشت نقاب مرمرا گفت بناز
باری بنگر که از که ماندستی باز
آن شد که ترا رفت همی با ما ناز
و آن شد که مرا بود بروی تو نیاز
ما ناز تو و نیاز خویش ، ای پرساز
بر سنگ زدیم و صبر کردیم آغاز
چون کشته ببینم دو لب کرده فراز
وز جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشسته می گوی بناز
که کشته ترا من و پشیمان شده باز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.