اندوه هجر پیشه و شادی من است
جویای آفتابم و شب هادی من است
زود آ ، که توتیا شود، این بیستون هجر
زین سان که زیر تیشه ی فرهادی من است
تا خوانده ام که هیچ گره بی گشاد نیست
تلخی فروش هجر تو قنادی من است
خضرم به چشم خوانده و ترسم خجل شود
این خاک چشمه خیز که در وادی من است
آزادگی نه کام شناسای بندگی است
نشو و نمای بندگی، آزادی من است
طغیان شوق بین که کجا زد به کشتنم
اندوه را که فخر به همزادی من است
بلبل سرشت را غزل شوق بی نواست
عرفی تو گوش باش که این وادی من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به اندوه و احساس جدایی خود اشاره میکند و به دنبال نور و خوشبختی است. او میگوید که هجران و جدایی به زندگیاش شکل میدهد و تلخی آن همچون قنادی به او طعم میدهد. با وجود اندوه، او به طبیعت و زندگی آزاد علاقهمند است و احساس میکند که شوق و عشق بهترین بخش وجودش است. شاعر از بلبل و غزلی سخن میگوید که به این وادی (زندگی) مربوط میشود و از خواننده میخواهد که به این احساسات گوش بسپارد.
هوش مصنوعی: اندوه جدایی همیشه با من است و شادیام در جستجوی نور و روشنی است، در حالی که شب برای من راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: زود بیایید، زیرا این بیستون هجرانی که بر من میگذرد، به زودی به توتیا تبدیل خواهد شد، درست همانطور که زیر تیشهی فرهاد است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هیچ مشکلی نیست که نتوان آن را حل کرد، و تلخی و سختی دوری از تو برای من مانند کار یک قنادی است که مشغول فروش شیرینیهاست.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه این زمین سرسبز و خرمی در وادی من وجود دارد، نگرانم که این خاک، به خاطر خوشصحبتی من خجالت بکشد و شرمسار شود.
هوش مصنوعی: آزادی واقعی در شناخت و درک بندگی نهفته نیست و بذر و نشو و نمای بندگی، نشاندهنده آزادی من است.
هوش مصنوعی: عشق شدت و حرارتی دارد که گویی همه چیز را به هم ریخته و مرا به شدت دچار احساسات کرده است. این اندوه و غم برای من به نوعی باعث افتخار است؛ زیرا نشاندهنده پیوندی عمیق و واقعی با عشق من است.
هوش مصنوعی: بلبل، که موجودی سرشار از احساسات و شوق است، در عالم غزل و عشق، بدون صدای خود به سر میبرد. به عرفی، توجه کن که اینجا، جایی است که من در آن احساس میکنم و زندگی میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شور چمن ز نغمه آزادی من است
روی شکفته سحر از شادی من است
میخانه ام، به بوی بهارم گشاده اند
هرجا خرابی است ز آبادی من است
بیهوشی ام به جلوه گه گلستان برد
[...]
رفتن زخود به دشت جنون هادی من است
طومار آه محضر آزادی من است
از جوش درد منبع غم های عالمم
هر دل که در فغان شده فریادی من است
طرح مرا زمانه ز رنگ پریده ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.