تا خط به گرد آن لب شیرین شمایل است
ابر میان عیسی و خورشید حایل است
از گل چه گونه پای به اندیشه بر کشم
کاندیشه این چه در ره او، پای در گل است
از کفر عشق باز ندارم که روز حشر
آموزگار کفر من است آن که سائل است
در ملک عشق کس نشناسد غم معاش
سنگ و سفال کوجه ی ما پاره ی دل است
آن کو به راه کفر چو عرفی شتاب کرد
فرسنگ های کعبه به دنبال محمل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای عشق و چالشهای آن میپردازد. شاعر از زیباییهای ظاهری و معنوی یاد میکند و بیان میکند که در عشق، انسان نمیتواند از کفر و گناه فرار کند، چرا که عشق خود آموزگار این کفر است. همچنین، او به این نکته اشاره میکند که در دنیای عشق، درد و رنج وجود دارد و حتی اجسام بیجان نیز بخشی از دل او هستند. در نهایت، شاعر به افرادی که در مسیر کفر حرکت میکنند، اشاره میکند که به دنبال حقیقت و معانی عمیقتر هستند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن لب شیرین را با خط زیبایش احاطه کرده است، مانند ابرهایی که میان عیسی و خورشید قرار دارند، فاصلهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: از گل چطور میتوانم به فکر برسم، در حالیکه در راه او، پایم در گل گیر کرده است؟
هوش مصنوعی: من هرگز از عشق بیخبر نمیشوم، زیرا در روز قیامت، معلم کفر و نادانی من کسی است که از من درخواست کرده است.
هوش مصنوعی: در سرزمین عشق، هیچکس احساس نگرانی و غم ناشی از زندگی روزمره را نمیشناسد. در کوچهای که ما هستیم، نه از سنگ و خاک، بلکه از دل و احساسات ماست که ساخته شده است.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به فردی دارد که در مسیر نادرست و بیراهه حرکت میکند. اگرچه او ممکن است در ظاهر به اهدافی مانند کعبه (نماد حق و هدایت) نزدیک شود، اما در واقعیت، به دور از آنچه درست است، در تلاش و دوندگی است. در اینجا تأکید بر این است که حرکت در مسیر نادرست باعث دور شدن از حقیقت و هدفهای اصلی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر گل مل آر خیز که وقت گل و مل است
گل عاشق مل است که مل قصه گل است
اکنون چرای آهو در دشت سنبل است
بر شاخ ها ز بلبل پیوسته غلغل است
ای سروری که قول تو چون وحی منزل است
کارت چون معجزات رسولان مُرسَل است
عالی دو آیت است علا و بها بهم
در شان دین و دولت تو هر دو منزل است
هر روز بر دوام دهد آفتاب نور
[...]
در پیش من ز بهر طرب کوزهٔ مل است
و این هردو دست کردهٔ آهل در آمل است
گاهی حدیث من ز غزلهای قمری است
گاهی سماع من ز نواهای بلبل است
گاهی ز بوی باده، در این دست عنبر است
[...]
لفظ الهی از ره اطلاق مشکل است
اینجا دگر نه معنی لاهوت حاصل است
مشتاب ساربان که مرا پای در گل است
در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است
تعجیل میکنی تو و پایم نمیرود
بیرون شدن ز منزل اصحاب مشکل است
شیرینی وصال چو بیتلخی فراق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.