با گلهٔ دوستان هست حلاوت بسی
گر ز کسی نشنوی، خود گله ای کن، کسی
بر سر رنجور من این همه غم سر مده
کس نبرد دوزخی بر سر مشت خسی
آن چه بود در جهان مایهٔ فخر خسان
یا زر و سیمی بود، یا قصب و اطلسی
من کیم از رهروان، راه روان کیستند
واپسی از قافله، قافلهٔ واپسی
گفتی از ابنای دهر، عرفی خوش لهجه کیست
بی هنری جاهلی، بی اثری ناکسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.