نه از غربت اندر وطن می روی
ز دنبالهٔ مرگ من می روی
بهای تو ای نافه خود کم نبود
که برگشته سوی ختن می روی
نه کم عزتی، ای دُر آخر، چرا
ز تاج سرم در عدن می روی
که دستار، ای گل، به یاد تو بست
که مشتاق وار از چمن می روی
چه مشتاقی ای تن به سوی لحد
که ناشسته اندر کفن می روی
خیالی که عرفی خلد در دلت
که بی موجب از خویشتن می روی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساساتی عمیق از غربت و فقدان اشاره دارد. او از محبوبش میگوید که حتی در وطن هم احساس غربت میکند و به سوی مرگ میرود. او ارزش و بهای محبوبش را ستایش میکند و از اینکه او به ختن (سرزمین خود) برمیگردد، ابراز تاسف میکند. در شعر، شاعر به عزت و مقام محبوبش اشاره میکند و بیان میکند که او با وجود زیبایی و محبوبیت، به سوی ناامیدی و مرگ میرود. همچنین به یادآوری لحظات عاطفی و عاشقانه، و تاثیرات عمیق آن بر روح و روانش اشاره دارد. در نهایت، شاعر به خلوت روحی و ذهنی محبوبش اشاره میکند که گویی او را به دوری از خود میکشاند.
هوش مصنوعی: در وطن هم که زندگی میکنی، احساس تنهایی و دوری میکنی، و مدام در حال فرار از سایههای مرگ من هستی.
هوش مصنوعی: تو ارزش زیادی داری و این که به ختن باز میگردی، به معنای آن نیست که از ارزش تو کاسته شده است.
هوش مصنوعی: ای گوهر گرانبها، چرا از تاج سرم در بهشت عدن دور میشوی؟ تو که مقام و ارزش بالایی داری، نباید از من فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: دستار از روی شوق و یاد تو به سر کردهام، ای گل، زیرا تو چنان به زیبایی از میان گلها میروی که دل هر عاشقی را مجبور به یادآوری میکنی.
هوش مصنوعی: ای بدن، چقدر با اشتیاق در مسیر قبر حرکت میکنی در حالی که هنوز پاکیزه نشدهای و در کفن قرار داری.
هوش مصنوعی: در دل تو خیالی وجود دارد که به بهشت شباهت دارد و بدون هیچ دلیلی از خودت دور میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.