گنجور

 
عرفی

ای نه فلک ز خوشهٔ صنع تو دانه‌ای

وز قصر کبریای تو عرش آشیانه‌ای

در تنگنای کوچهٔ شهر جلال تو

وسعت گه زمانه کمین کارخانه‌ای

پروازگاه طایر صنعت کجا بود

جایی که دارد از دو جهان آشیانه‌ای

نه توسن سپهر سراسیمه در رهت

تا حکمتت گرفته به کف تازیانه‌ای

ذات تو قادرست به ایجاد هر محال

الا به آفریدن چون خود یگانه‌ای

عفوت ثواب دشمن و حلمت گناه دوست

هر گام چیده عاطفت آب و دانه‌ای

عرفی تمام معصیت اما به دست او

هست از عنایت تو عنان بهانه‌ای

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مجیرالدین بیلقانی

انصاف داده‌ام که به خوبی یگانه‌ای

واندر جهان به حیله و افسون فسانه‌ای

پاکیزه‌تر ز غنچه گل بر بنفشه‌ای

پوشیده‌تر ز دانه در در خزانه‌ای

شاخی است دلبری که تو آن را شکوفه‌ای

[...]

مولانا

ای از جمال حسن تو عالم نشانه‌ای

مقصود حسن توست و دگرها بهانه‌ای

نقاش را اگر ز جمال تو قبله نیست

مقصود او چه بود ز نقشی و خانه‌ای

ای صد هزار شمع نشسته بدین امید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

هرروز کآفتاب برآرد زبانه‌ای

بیرون جهم ز کلبه غم عاشقانه‌ای

نظاره بر رخ تو کنم گر ببینمت

باری ز چاوشان بخورم تازیانه‌ای

از دوستی تو به سر کوی تو نماند

[...]

اوحدی

در کعبه گر ز دوست نبودی نشانه‌ای

حاجی چه التفات نمودی به خانه‌ای؟

مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟

تا در میان دام نبینند دانه‌ای

بویی ز وصل اگر به مشامش نمی‌رسید

[...]

جهان ملک خاتون

مرغ دلم به زلف تو تا ساخت خانه‌ای

یکباره کرد از من مسکین کرانه‌ای

مرغ از برای دانه فتد در کمند شوق

زلفش کمند دل شد و آن خال دانه‌ای

دل بستد از دو دستم و در پای غم فکند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه