آنی که پای تا به سرت عجب طاعت است
شب زنده داریت بتر از خواب غفلت است
خواهی به کعبه رو کن و خواهی یه سومنات
دل بد مکن که شش جهت از بهر طاعت است
بیرون بود حلاوت و تلخی و مدح و ذم
رد و قبول با همه از روی عادت است
احباب را سلام و دعایی ضرور نیست
این شیوه ها وسیله ی مهر و محبت است
غافل مرو که تا در بیت الحرام عشق
صد منزل است و منزل اول قیامت است
عرفی مخوان به شاعر بی فضل شعر خویش
نزد حکیم بر که نه شعر است، حکمت است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مضامین عرفانی و دینی اشاره دارد. شاعر از عبادت، شب زندهداری و اهمیت طاعت صحبت میکند و میگوید که این اعمال ارزشمندتر از خواب غفلت هستند. او توصیه میکند که در جستجوی مقامات معنوی، از دل مشغولی به حلاوت و تلخیهای دنیا دوری کنیم، زیرا اینها عادتهای انسانی هستند. همچنین اشاره میکند که سلام و دعا به دوستان الزامی نیست و این کارها بیشتر نشانه محبت است. در پایان، شاعر به اهمیت عشق و سیر و سلوک در مسیر معنوی اشاره میکند و یادآور میشود که شعر باید حاکی از حکمت باشد و نه صرفاً هنر.
هوش مصنوعی: زمانی که تمام وجودت در عبودیت و بندگی است، بیداری شبانهات نیکو است و از خواب غفلت بهتر.
هوش مصنوعی: هر جایی که بخواهی به عبادت و راز و نیاز بپردازی، مشکل را در دل راه نده و بدان که همه جا برای پرستش مناسب است.
هوش مصنوعی: خارج از وجود ما، شیرینی و تلخی، خوبی و بدی همه تحت تأثیر عادتها و رفتارهای ما قرار دارند.
هوش مصنوعی: سلام و دعای خیر برای دوستان و آشناها نیازی ندارد. این روشها فقط وسیلهای برای ابراز دوستی و محبت هستند.
هوش مصنوعی: نگران نباش که در راه رسیدن به عشق، مسیر طولانی و پرفراز و نشیبی وجود دارد و منزل اول در این سفر، قیامت است.
هوش مصنوعی: به شاعر نادان نگو که اشعارش را بخواند، چرا که شعر او در برابر حکمت واقعی ارزشی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من چرا وساوس شیطان به قوت است
زیرا که عقل در رهر عشاق علت است
گر بر تو نیست ظاهر و روشن نمی شود
تعیین این مقاسمه از بدو فطرت است
گرچه عنایت از طرف اکتساب نیست
[...]
ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است
مقراض توبه تو چو لای شهادت است
هستی تو آن نظام که نون خطاب تو
محراب راست کرده برای عبادت است
دید آنکه طلعت تو و بیداریش نبود
[...]
چشم و چراغ شرع که ذات منورت
از پای تا به سر همه عین سعادت است
قاضی هفت کشور پیروزه رنگ را
از بندگی تو نظر استفادت است
فعل تو سال و مه همه خیرست و مردمی
[...]
بر خوان حسن تو نمی از ملاحت است
ما را از او نصیب نمک بر جراحت است
ساقی بیار راح که راحت دهد به روح
کز راح روح من همه از رنج راحت است
از تشنگی حلال نمیدانم از حرام
[...]
ساقی بیا و باده ده اکنون که فرصت است
مطرب بزن ترانه که فرصت غنیمت است
چشمم به روی شاهد و گوشم به بانگ چنگ
ای پندگو برو که نه جای نصیحت است
جان مرا ز مرهم راحت نشان مپرس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.