گنجور

 
عرفی

عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی درست

از فغان در شهر نگذارم گریبانی درست

با وجود آن که عشق آورد صد داروی تلخ

بهر درد ما نشد اسباب درمانی درست

تا نبردم صد شکاف از دست، گریبانم نهشت

وای اگر بودی به دست غم گریبانی درست

غم ندارم گر بود سامان عیشم ناتمام

عیب باشد سفره ی درویش را نانی درست

صید عشق ار خام باشد نیم خورد آتش است

نیست در خوان محبت مرغ بریانی درست

گشت کفر آلوده ایمانش ز طعن قدسیان

هر که در ایام حسنت داشت ایمانی درست

با همه کج نغمه گی خندند زاغان چمن

عندلیبی گر زند ناگاه دستانی درست

چند عرفی بنده ی فرمان خود باشی، کسی

بندگی را می کند نسبت به سلطانی درست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال خجندی

ما به کفر زلف او داریم ایمانی درست

بابت پیمان شکن عهدی و پیمانی درست

گر چه چشم می گویدم جویم دلت لیکن که یافت

قول مستی راست عهد نامسلمانی درست

عهدها بندد که سازم عاقبت دل با تو راست

[...]

جامی

رند دردی کش که با می دارد ایمانی درست

در ازل بسته ست با پیمانه پیمانی درست

در لباس شیشه تا می جلوه گر شد کم گذاشت

خلعت تقوا و توبه بر مسلمانی درست

گر دهد لب نوجوانی می ندانم چون گزم

[...]

صائب تبریزی

سرنزد از بلبلم هر چند دستانی درست

ناله ام نگذاشت در گلشن گریبانی درست

گر چه دایم در شکستم بود چشم شور خلق

شور من نگذاشت در عالم نمکدانی درست

بلبل از آوازه عالم را گلستان کرده بود

[...]

جویای تبریزی

عاشقان را با پریشانی ست پیمانی درست

نقش ما بنشسته با زلف پریشانی درست

حسن شوخش پرده برگیرد اگر از روی کار

در جهان باقی نمی ماند گریبانی درست

عاجز است از عهدهٔ تعمیر او میخانه ها

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه