بدیدم چشم مستت رفتم از دست
گوام دایر دلی گویائی هست ؟
دلم خود رفت و میترسم که روزی
به مهرت هم نسی خوش کامم اج دست ؟
بب زندگی این خوش عبارت
لوانت لاوه نج من ذبل و کان بست ؟
دمی بر عاشق خود مهربان شو
کجای مهروانی کسب اومی کست ؟
اگر روزی ببینم روی خوبت
به جم شهر اندر واسر زبان دست؟
ز عشقت گر همام از جان برآید
مواجش کان یوان بمرد و وارست ؟
به گوش خاوا کنی پشتش بوینی
به بویت خسته بی جهنامه سرمست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و دلربایی محبوبش اشاره میکند و از تأثیر عمیق عشق بر دل و جان خود سخن میگوید. او به شدت مجذوب چشمهای مست محبوبش شده و از خطر گم شدن در این محبت میترسد. شاعر بیان میکند که دلش به درد آمده و نگران است که نتواند روزی خوشبختیاش را با عشق محبوبش تجربه کند. همچنین از احساسات عمیق عاشقانهاش حرف میزند و آرزو میکند که روزی چهره محبوبش را ببیند. در نهایت، عشق او آنقدر قوی است که حتی میتواند جانش را به خطر بیندازد.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و مست تو را دیدم و از خود بیخود شدم. آیا دلی هست که بتواند این حال را توصیف کند؟
هوش مصنوعی: دل من در باور عشق تو غرق شده و نگرانم که روزی خاطر خوشم هم از دست برود.
هوش مصنوعی: در زندگی، خوشحالی و شادابی اهمیت زیادی دارد. باید از غم و ناراحتی دور بمانیم و به دنبال لذتها و لحظات خوب زندگی باشیم.
هوش مصنوعی: لحظهای به عاشق خود محبت کن، ای مهربان، زیرا آیا کسی غیر از تو محبت او را به دست میآورد؟
هوش مصنوعی: اگر روزی تو را در شهر جم ببینم، آیا زبانم به بیان زیباییات قادر خواهد بود؟
هوش مصنوعی: اگر عشق تو باعث شود که جانم از تن بیرون رود، چه اشکالی دارد؟ آیا یوان، که در برابر عشقش جان داد، از زندگی رها نشد؟
هوش مصنوعی: اگر گوشهای تو را به دقت بشنوی و پشت سرش را ببینی، در این صورت به رایحهات و این که چقدر خستهای پی میبری و در سرمستی به سر میبری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
چو دانستی که معبودی تو را هست
بدار از جستوجوی چون و چه، دست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.