مرا به فخر بود طوق فقر در گردن
خطا بود به نعیم خسان طمع کردن
ز لحم خوک غذا ساختن بسی بهتر
که جان و تن به طعام یتیم پروردن
به گلخن از پی نان ریزه راستی به از آن
به ظلم طاق و رواق از فلک برآوردن
ز بار فاقه تن آزده باش و دل خسته
روا مدار کسی را زخود بیازردن
محاسب دگرانی به وقت داد و ستد
حساب کن که چه خواهی برای خود بردن
بس است مظلمه ی بی گناه مورچه ای
کجا بری به شتروار بار بر گردن
دل از حیات مجازی برآر از آن اندیش
که عاقبت به ضرورت ببایدت مردن
به آب توبه برآورنزاریا غسلی
بشوی دست ز دردی که خشک شد در دَن
به می مناز که حلقت زمانه چون انگور
به دست حادثه ناگه بخواهد افشردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ارزش و زیبایی فقر و سادگی اشاره میکند و بر این باور است که طمع و تمناهای دنیوی نادرست است. او میگوید که پرچمداری فقر باید برای انسان باعث افتخار باشد. شاعر به اشتباهات جامعه و ظلمهای موجود نیز اشاره کرده و تأکید میکند که آسیب رساندن به دیگران نادرست است. او همچنین به این نکته میپردازد که باید به حساب خود رسیده و تأملی در اعمال و رفتار خود داشته باشیم. در نهایت، شاعر به inevitability مرگ فکر میکند و ما را به توبه و پاکی از گناهان دعوت میکند. زندگی دنیا را همچون میداند که در نهایت با سختیها و چالشها مواجه میشود، پس باید با آگاهی و شناخت به آن نگریست.
هوش مصنوعی: من به فقر خود افتخار میکنم؛ اما اشتباه است که به نعمتهای بیارزش دیگران چشم بدوزم.
هوش مصنوعی: بهتر است که از گوشت خوک غذا درست کنیم تا آنکه جان و تنمان را صرف غذایی برای یتیمان کنیم.
هوش مصنوعی: بهتر است برای کسب روزی حلال به زحمت و تلاش در محیطی سخت بپردازیم تا اینکه بخواهیم به راحتی به زندگی مرفه اما ناعادلانه دست پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: از درد و رنج کمبود و سختی، جسم و جان خود را خسته نکن و اجازه نده که دیگران را به خاطر مشکلاتت اذیت کنی.
هوش مصنوعی: حساب کن که در زمان خرید و فروش، چه چیزی را برای خود میخواهی به دست آوری و به دیگران توجه کن.
هوش مصنوعی: نه ظلمی بیشتر بر یک مورچه بیگناه، چقدر است زحمت بر دوش خود حمل کند.
هوش مصنوعی: دل را از زندگی دنیوی رها کن و به این فکر کن که در نهایت ناچار خواهی بود بمیری.
هوش مصنوعی: به آب توبه و پاکی، گناههای گذشته را بشوی و از دردهایی که در زندگی تجربه کردهای رهایی یاب.
هوش مصنوعی: به شراب نگاه نکن که روزگار مانند انگور به دست حوادث ناگهانی ممکن است آن را فشار دهد و از شکل طبیعیاش خارج کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن
به روزگار عزیزان که روزگار عزیز
دریغ باشد بی دوستان به سر بردن
اگر هزار جفا سروقامتی بکند
[...]
نمیتوان دل یاری زخود بیازردن
نه نیز هم دل خود را ز غیر آزردن
میان این دو دلم نیست حاصلی دیگر
مگر مناظره ای کردن و غمی خوردن
مگر به چاره بر لب کشند جان مرا
[...]
توان به خامشی از عمر کام دل بردن
دراز می شود این رشته از گره خوردن
گرت هواست به هر نیک و بد به سر بردن
دلی چو آینه باید به دست آوردن
به هرزه جان چه کَند کوهکن نمیداند
که روزی دگران را نمی توان خوردن
به جانفشانی اگر ابروت اشاره کند
[...]
زیاده فیض توان از شکستگان بردن
که عطر گل شود افزون بوقت پژمردن
بود بخانه تاریک با چراغ شدن
ز فیض بندگی دوست، زنده دل مردن
شکستگی است، نشان درستی ایمان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.