ای بی خبر ز دردِ دلِ مهرپرورم
عیبم مکن که عاشقم آخر نه کافرم
چون غافلی ز عشق چه دانی که حال چیست
تو خویشتن پرستی و من عشق پرورم
صاحبنظر چو بنگرد انکار کی کند
در قامتِ خمیده و در گونهی زرم
نادیده رویِ دل بر او گویی گرفته اند
از عکسِ رویش آینه ای در برابرم
گشتم بر آستان درش همچو خاک پست
روزی مگر به سهو نهد پای بر سرم
سر در سرِ هواش کنم تا به رستخیز
با آبِ روز خاکِ لحد سر برآورم
گر بنگرند روزِ قیامت ز مهرِ دوست
بوی وفا دهد همه اجزایِ پیکرم
تا در وجودِ بی غرضم عشق راه یافت
زان پس دگر به هستیِ خود باز ننگرم
بی دیده راهْ بینم و بی سر کلاهْدار
بنشسته ی رونده و گنگِ سخنورم
نه نه نه حدِّ مرتبه ی چون منی بود
بر خود یقینم اَر به نزاری گمان برم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد دل شخصی است که به شدت عاشق شده و حال خود را به تصویر میکشد. او از عدم درک دیگران از احساساتش و غفلتشان از عشق میگوید و به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند. شاعر خود را چون خاک پست در آستان معشوق میبیند و آرزو دارد که در روز قیامت عشقش مورد توجه قرار گیرد. او عشق را بابیغرض میبیند که راهی به وجودش پیدا کرده و از این پس به هستی خود نخواهد نگریست، بلکه در دنیای عشق غرق شده است. در نهایت، بر مقام خود آگاه است و به نوعی خود را فراتر از دیگران میداند.
هوش مصنوعی: ای کسی که از غم و درد عاشقانهام بیخبری، مرا سرزنش نکن چون من عاشق هستم و نه کافر.
هوش مصنوعی: زمانی که از عشق غافلی، چه میدانی که حال و روزت چگونه است؟ تو خود را در مرکز همه چیز قرار دادهای، اما من غرق در عشق هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که یک کارشناس به دقت نگاه کند، چگونه میتواند انکار کند که شخصی با قامت خمیده و چهرهای زیبا وجود دارد؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دل به خاطر ظرافت و زیبایی او تحت تاثیر قرار گرفته و گویی که آینهای در برابر من قرار دارد که تصویر او را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: من به درگاه او مانند خاک و ذرهای پست و حقیر ایستادهام، تا شاید به طور تصادفی قدم بر سر من بگذارد.
هوش مصنوعی: در دل عشقش به قدری غرق میشوم که حتی در روز قیامت، با آب زندگی دوباره بر خاک گور خودم برخواهم خاست.
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت به من نگاه کنند، بوی وفا از تمامی اجزای بدنم به خاطر محبت دوستم به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی عشق وارد وجود بینقص و بدون دلیلی من شد، دیگر به وجود خودم و زندگیام نگاه نمیکنم.
هوش مصنوعی: من بدون چشم، راه را میبینم و بدون سر، مانند کلاهداری نشستهام، در حالی که سخنران خاموش و گنگی هستم که در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: من به طور کامل مطمئن هستم که جایگاه من بالاتر از این است که به خودم شک کنم. اگر هم به نزاری، یعنی به محبت و دوستی فکر کنم، باز هم نمیتوانم به خودم شک داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
[...]
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.