بهر لِلّه امشب ای بادِ سحر
بر سوادِ شهرِ قاین کن گذر
روشنایی بخشِ جانم را ببین
وز منش با خود زمین بوسی ببر
گو ز رویِ تربیت ما را بپرس
گو به چشمِ مرحمت ما را نگر
باز اگر تشریف خواهی داد هان
باز اگر دریافت خواهی بیشتر
آرزومندم به غایت یک قدم
سخت مشتاقم به رحمت یک نظر
گر تو میآیی برم منَت به جان
ور مرا فرمان دهی آیم به سر
با خودم هرگز نخواهد بود خوش
وز توام هرگز نخواهد شد به سر
زان نگارم کس نمیآرد پیام
زان دیارم کس نمیگوید خبر
هم به الطافِ تو ای بادِ صبا
رونقی گیرد سر و کارم مگر
شرمسارم از تو امّا چون کنم
چون ندارم محرمِ رازی دگر
نیمجان دارم فدایِ راهِ تو
بیش از این چیزی ندارم ماحضر
گرچه کارِ عاشقان زاری بود
زاریِ مسکین نزاری زارتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به باد سحر ندا میدهد که به قاین بیاید و روشنایی را برای جان او به ارمغان بیاورد. او شوق و اشتیاق خود را به رحمت و توجه الهی بیان میکند و میگوید که هرگز از حضور محبوبش خسته نمیشود. شاعر به شدت دلتنگ است و نمیتواند خبری از محبوبش بگیرد. او از الطاف باد سحر امید دارد که روزگارش رونق یابد، اما در عین حال از نداشتن محرم راز رنج میبرد. در نهایت، او نگران است که در دنیای عاشقان زاری کند و حس مسکینیاش را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، برای خدا در این شب به خیابانهای شهر قاین بگذر.
هوش مصنوعی: نور زندگیام را مشاهده کن و از ویژگیهای من، آغوشی به زمین بده.
هوش مصنوعی: از روی تربیت و آداب خوب ما را بپرس، و با نگاهی مهربان به ما توجه کن.
هوش مصنوعی: اگر دوباره بخواهی به دیدنم بیایی، یا اگر بخواهی بیشتر از این را درک کنی.
هوش مصنوعی: میخواهم با تمام وجود به هدفم برسم و به شدت در انتظارم که نگاهی از جانب رحمت بر من بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر تو به دیدنم بیایی، جانم آماده است و اگر به من دستور دهی، با کمال میل میآیم تا هر جا که بخواهی.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم با خودم به خوبی زندگی کنم و هیچ وقت نمیتوانم از بودن تو لذت ببرم.
هوش مصنوعی: هیچ کس از آن معشوق من پیام نمیآورد و هیچ کس از سرزمین من خبری نمیگوید.
هوش مصنوعی: به لطف و مهربانی تو ای باد صبا، زندگیام رونق میگیرد و کارهایم بهتر میشود.
هوش مصنوعی: مرا از تو شرمنده است ولی چگونه این احساس را بروز دهم، چون کسی را ندارم که رازهایم را با او در میان بگذارم.
هوش مصنوعی: نیمجانم را برای راه تو فدای میکنم، چون چیزی بیشتر از این ندارم.
هوش مصنوعی: هرچند که عشق، کار عاشقان، غم و اندوه است، اما در این بار، دلتنگی و غصهی مسکین، حتی بیشتر از آنها به چشم میخورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سرو قدّ و ماه منظر
سیه چشمی که تا رویش بدیدم
سرشکم خون شدست و بر مشجر
اگر نه دل همیخواهی سپردن
[...]
غنودستند بر ماه منور
خط و زلفین آن بت روی دلبر
یکی را سنبل نو رسته بالین
یکی را لالۀ خود روی بستر
ز مشکین جعد زنجیرست گویی
[...]
مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور
میان عاشق و معشوق بنگر
نگه کن تا چه باید هر دوانرا
وزین دو کز تو پرسیدم بمگذر
چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل ؟
[...]
همایون جشن عید و ماه آذر
خجسته باد بر شاه مظفر
امیر انشاه بن قاورد جغری
جمال دین و دین را پشت و یاور
خداوندی ، کجا کوته نماید
[...]
یکی گفتی که شه را ویس بدتر
به خان اندر ز صد خاقان و قیصر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.